ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باغبان از بهر گلهایت گلاب آوردهام
بحر بحر از چشم گریان بر تو آب آوردهام
روی نیلی گیسوی از خون خضاب آوردهام
پرچم پیروزی از شـام خـراب آوردهام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باغبان از بهر گلهایت گلاب آوردهام
بحر بحر از چشم گریان بر تو آب آوردهام
روی نیلی گیسوی از خون خضاب آوردهام
پرچم پیروزی از شـام خـراب آوردهام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای ساربان ای ساربان محمل نگهدار
آمد به منزل کاروان منزل نگهدار
محمل مران محمل مران شهرِ دل اینحاست
این کاروانِ خسته دل را منزل اینجاست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
فاتح شامم و باز آمدم از شام، حسین
کردهام فتح تو را بر همه اعلام، حسین
ذوالفقار سخنم معجزۀ حیدر داشت
فتح شد با نفس حیدریام شام، حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
یک اربعین.. بعد تو هق هق زدم حسین
شعله به غنچه های شقایق زدم حسین
یک اربعین... سرخ... سما... رنگ گشته است
صد رعد و برق در غمت آهنگ گشته است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اى سینهها در نالهاى جانسوز باشید
اى قلبها محزونتر از هر روز باشید
اى چشمها امروز بارانى ببارید
اى اشکها در زخم دل مرهم گذارید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب در این سفر ببین که به پای اراده ام بال و پری که داشتم از دست داده ام از بوی دود چادر آتش گرفته ام بسیار روشن است که پروانه زاده ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب زینب رسیده از سفر برخیز ارباب با کاروانی خون جگر، برخیز ارباب برگشته ام از شام و کوفه، قد خمیده آورده ام صدها خبر، برخیز ارباب
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب امیر قافله غم ز شام می آید سوار محمل و با احترام می آید سیاه پوش و عزادار و بی قرار و غریب به خاک بوسی قبر امام می آید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب یک اربعین برای تو حیران شدم حسین مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین با چند قطره اشک دل من سبک نشد ابری شدم به پای تو باران شدم حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نگاه گریه داری داشت زینب
چه گام استواری داشت زینب
دل با اقتداری داشت زینب
مگر چه اعتباری داشت زینب
من جابر پیر توأم، ای دوست نگاهی جز تربت پاک تو، مرا نیست پناهی آرند همه بر شهدا، لاله و من هم باشد، گلم از سوز جگر، شعله ی آهی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دارد به دل صلابت کوه شکیب را
از لحظه ای که بوسه زده زخم سیب را
با اقتدار فاطمی خود رقم زده
در کربلا حماسهی أمن یجیب را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب چل روز می شود که شدم جبرئیل تو ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو چل روز می شود که فقط زار می زنم کوچه به کوچه نام تو را جار می زنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کاروانی که سر قبر شما آورده ام
نیمه جان هایی است تا کرب و بلا آورده ام
من نیابت دارم از مادر زیارت آمدم
من وصیت های مادر را به جا آورده ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باور نمی کنم که رسیدم کنار تو
باور نمی کنم من و خاک دیار تو
یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم
یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بار بگشائید، اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست بر مشام جان رسد بوی بهشت به به از این تربت مینو سرشت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای همسفر قرار تو باور نکردنی است!
من، اربعین، کنار تو ، باور نکردنی است!
با نیمه جان مانده خودم را رسانده ام
اینجا، سر مزار تو، باور نکردنی است!
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت
زینب نشسته بر سر قبر مطهرت
یک اربعین گذشته ولی زنده ام هنوز
قامت خمیده آمده سرو صنوبرت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است هر که را مینگرم غمزده و محزون است زینب از شام بلا آمده یا آنکه رباب کز غم اصغر بیشیر، دلش پرخون است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با دست بسته هست ولی دست بسته نیست
گر چه سرش شکسته ولی سرشکسته نیست
هرچند سربه زیر... ولی سرفراز بود
زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب بسوز ای دل که امروز اربعین است عزای پور ختم المرسلین است قیام کربلایش تا قیامت سراسر درسْ بهر مسلمین است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شکر خدا تمامی ما سینه زن شدیم
با روضه های آل عبا سینه زن شدیم
اصلاً خدا برای همین آفریدمان
قبل از وجود ارض و سما سینه زن شدیم
کاشبودمشعلهتاشمعمزارتمیشدم
چلچراغزائرشبزندهدارتمیشدم
کاشبودمپرچمحاشیهدارماتمت
تاکهزینتبخشبزمسوگوارتمیشدم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را به خون نشانده دل دودمان آدم را غم تو موهبت کبریاست در دل من نمی دهم به به سرور بهشت این غم را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ به از زندگى ننگین است
حسین مظهر آزادگى و آزادى است
خوشا کسى که چنینش مرام و آیین است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ما سینه زنان رسم جنون باب نمودیم جان و سر خود هدیه به ارباب نمودیم از عمق درون ناله و فریاد نمودیم با سینه زدن زلزله ایجاد نمودیم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من گرفتار حسینم چه بود بهتر از این زار و بیمار حسینم چه بود بهتر از این می سزد فخر به عالم بکنم زین همه حْسن که عزادار حسینم چه بود بهتر از این
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای که از برق نگاهت آسمان جان می گرفت آسمان از گردش چشم تو فرمان می گرفت روز اول گر نمی کردی تو یاری عشق را بی تو مجنون می شد و راه بیابان می گرفت