ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوباره گفتم : دیگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم : جان تو و حسین ، پسر !
دوباره گفتم و گفتی : " به روی چشم عزیز ! "
فدای چشمت ، چشم تو بی بلا مادر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوباره گفتم : دیگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم : جان تو و حسین ، پسر !
دوباره گفتم و گفتی : " به روی چشم عزیز ! "
فدای چشمت ، چشم تو بی بلا مادر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بسم رب تمام شاعرها
شاعرانی که از شما گفتند
بسم رب تمام ذاکرها
ذاکرانی که از شما گفتند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خاکستر وجود مرا می دهد به باد
سنگینی عزای تو یا حضرت جواد
تشنه ، میان خانه ی خود دست و پا زدی
یک جرعه آب ، همسر تو ، دست تو نداد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تشنه ی آب و عاطفه هستی
از نگاهت فرات می ریزد
از صدایِ گرفته ات پیداست
عطش از ناله هات می ریزد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
این قاسطین که قلب شما را شکسته اند
قوم به جای مانده ز آل امیه اند
تعجیل کن امام زمان ، این حرامیان
در فکر انهدام ضریح رقیه اند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کوچه های مدینه و بوی
زخم های تنی که می آید
چشم های سپید یعقوب و
بوی پیراهنی که می آید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آفتاب غرور ایلت را
با نگاهت به جنگ شب بردی
زخم های جمل دهان وا کرد
تا که نام " علی " به لب بردی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
قدم می زد تو میدون ، مثلِ یه شیر بیشه
واسه علی اکبر ، حریف پیدا نمی شه
سپاه شام و کوفه ، نقشه هاشون بر آبه
آخه علی اکبر ، نوه ی بوترابه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نیزه ای از گلوی یک غنچه
از سه جا انشعاب می گیرد
از یکی خون و از یکی شیر و
از یکی سهم آب می گیرد