خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۱۰۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ashura» ثبت شده است

حسین90

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آن شب که بود فرصت سبز دعا فقط

گل کرد در قنوت شما، ربّنا فقط

باریده بود عشق به صحرا و می وزید

عطر زلال نافله از خیمه ها، فقط

مسافر کربلا


حسین89

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ممنونتم یه بار دیگه درِ خونت زانو زدم

واسه قبولی دعام بازم پیش تو رو زدم

من می دونم چه کاره ام، من می دونم که روسیام

امّا خودت گفتی اگه حاجت دارم پیشت بیام

مسافر کربلا

حسین82

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به صبح واقعه در خیل دوست دارانش

به ظهر حادثه در جمع بی قرارانش

غروب بر سر نی باز بین یارانش

"به ذکر و زمزمه چاووش سر به دارانش

مسافر کربلا

حسین78

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ضریح شیشه عطری ست در زمین مانده

شمیم حنجره‌ی توست بعد از این مانده

شمیم حنجره‌ی توست این حوالی‌ها

که حسرتش به دل جنت برین مانده

مسافر کربلا

حسین73

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب 


دوش قرص مه روی تو به یادم آمد

طلعت روی نکوی تو به یادم آمد

می گذشت از در مسجد نفس آلوده خسی

گذر خویش به کوی تو به یادم آمد

مسافر کربلا

حسین72

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چون روز روشن است که قصدش مصاف نیست

این شاه کم سپاه که بی‌لشکر آمده

یاران نظر کنید به پهلو گرفتنش

این کشتی نجات که بی‌لنگر آمده

مسافر کربلا

حسین70

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


قافله قافله از دشت بلا می گذرد

عشق، ماتم زده از شهر شما می گذرد

آه ای مردم غفلت زده ی خواب آلود:

سَحَر از کوچه ی خالی ز دعا می گذرد

مسافر کربلا

حسین67

ادامه ی شعر در ادامه  یمطلب


آتش چقدر رنگ پریده ست در تنور

امشب مگر سپیده دمیده ست در تنور

این ردّ پای قافله ی داغ لاله هاست؟

یا خون آفتاب چکیده ست در تنور؟!

مسافر کربلا

حسین63

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بسیجیان همه در راه حق قیام کنید

 به جسم بی‌سر مولای خود سلام کنید

 همه به جانب گودال قتلگاه روید

 به آیه‌های به‌ خون ‌شسته احترام کنید

مسافر کربلا

حسین62

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده

در شب بیماریم آتش پرستارم شده

ما که خود از سوز دل آتش به جان افتاده ایم

از چه دیگر شعله ها یار دل زارم شده

مسافر کربلا

حسین61

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

آرام تر بـرو که توانی نمانده است

تا آخرین نگاه زمانی نمانده است

بگذار تا که سیر نگاهت کنم حسیـن!

یک لحظه بعد از تو نشانی نمانده است

مسافر کربلا

حسین59

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تیر از بس که خورده بود حسین

بر تنش مثل پیرهن شده بود

نیزه هاشان تمام شد کم کم

موقع سنگ ریختن شده بود

مسافر کربلا

حسین58

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


کمتر بر این غریب بدون کفن بزن

این ضربه ی دوازدهم را به من بزن

هر آنچه داشت رفت دگر جستجو نکن

اینقدر این شهید مرا زیر و رو نکن

مسافر کربلا

حسین55

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


پیش پای خودش به خاک افتاد

همه را با نگاه پس می زد

تکیه بر نیزه ی غریبی داشت

خسته بود و نفس نفس می زد

 

مسافر کربلا

حسین53

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ته گودال تمام بدنش می سوزد

خواهری دید عقیق یمنش می سوزد

نیزه ها زیر حرارت همگی ذوب شدند

بی سبب نیست جراحات تنش می سوزد

مسافر کربلا

حسین52

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بر حنجرت سرنیزه تا بالا و پایین می رود

انگار امواج صدا بالا و پایین می رود

ماهی سرخ کوچکی با رقص تیر حرمله

در تُنگ دست ربنا بالا و پایین می رود

مسافر کربلا

حسین51

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


کوتاه کن کلام ... بماند بقیه اش

مرده است احترام ... بماند بقیه اش

هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت

آمد به انتقام ... بماند بقیه اش

مسافر کربلا

حسین50

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


رفته صبر از کَفَم این حال نمی‌فهمم چیست

عمق این فاجعه صد سال نمی‌فهمم چیست

در سرم هست از او طرح سری خون‌آلود

من که نقاشی و تمثال نمی‌فهمم چیست

مسافر کربلا

حسین5

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


این همه راه دویدم ز پی دلدارم

 به امیدی که در این دشت برادر دارم

تو دعا کن به کنار بدنت جان بدهم

فکر همراهی با شمر دهد آزارم

مسافر کربلا

حسین49

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دردها هست، ولی فرصت گفتاری نیست 

عازمم قافله را قافله سالاری نیست 

بگذارید بمانم به برش یک امشب 

تا نگویند بر این کشته عزاداری نیست 

مسافر کربلا

حسین48

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


رویِ نِی مویِ تو در باد رها افتاده

در فضا رایحه‌ای روح‌فزا افتاده

سر تو می‌رود و پیکر تو می‌ماند

از هم آیاتِ وجودِ تو جدا افتاده

مسافر کربلا

حسین47

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بنویسید که جز خون خبری نیست که نیست

به تن این همه سردار سری نیست که نیست

بنویسید که خورشید به گودال افتاد

و پس از شام غریبان سحری نیست که نیست

مسافر کربلا

حسین46

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بگذارید کنار بدنش گریه کنم

بر تن زخمیِ بی پیرهنش گریه کنم

تا که سر داشت نشد خون سرش پاک کنم

بگذارید به زخم بدنش گریه کنم

مسافر کربلا

حسین45

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آیم به قتلگاه که پیدا کنم تو را

امشب وداع هجرت فردا کنم تو را

جویم تو را قدم به قدم بین کشتگان

با شوق و اضطراب تمنّا کنم تو را

مسافر کربلا

حسین44
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


همین ‌که روز بر آن دشت، طرحی از شب ریخت
هزار کوه مصیبت به دوش زینب ریخت
نظاره کرد چو «شمس الشّموس» بی‌سر را
به گوش گوش فلک، ناله ناله یا رب ریخت
مسافر کربلا

 حسین43

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


امشب شهادت نامه‌ی عشّاق امضا می‌شود

فردا زخون عاشقان، این دشت، دریا می‌شود

امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی

فردا پریشان جمع‌شان، چون قلب زهرا می‌شود

مسافر کربلا

حسین42

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سید و سـالار تمام شهدایی حسین!

با لب عطشان به لب آب، فدایی حسین!

تشنه لبی؛ تشنه‌لب کرب‌ و بلایی حسین!

با بدن بی‌سـر خـود شافـع مایی حسین!

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما