ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همین که حاصل یک عمر لبخند رضا هستی
محمد هم که باشی باز دلبند رضا هستی
میان بهترین هایی چه تفضیلی از این برتر
که بابای علی هستی و فرزند رضا هستی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همین که حاصل یک عمر لبخند رضا هستی
محمد هم که باشی باز دلبند رضا هستی
میان بهترین هایی چه تفضیلی از این برتر
که بابای علی هستی و فرزند رضا هستی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نوشت اول شعرش به نام حضرت عشق
و باز می کند امشب زبان به مدحت عشق
کسی که شعر خودش را نگفته میداند
که هست از برکات وجود و رحمت عشق
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عشق گاهی در جدایی گاه در پیوندهاست
عشق گاهی لذت اشکی پس از لبخندهاست
عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمندهاست
عشق گاهی بین باباها و تک فرزندهاست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر کس که تاج مهر تو بر سر ندارد
از سجده ی گمراهیش سر بر ندارد
سرمایه ی عشق شما راه نجات است
بیچاره هر کس عشق تو در سر ندارد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب شب گدایی و عرض ارادت است
باب المراد آمده و وقت حاجت است
امشب دوباره خنده به لب های مرتضی است
وقت نزول آیه ی ناب امامت است
ادامه ی شعر در ادامه ی مظلب
یک کوزه ی بی آب ، از دریا چه میداند
یک مشت خاک از غربت صحرا چه میداند
یک سائل بیچاره از آقا چه میداند
از چهارده خورشید عقل ما چه میداند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ناوک مژگانتان ما را ز پا انداخته
گیسوان چون کمندت ، کار دل را ساخته
دل نگو ! ویرانه ای پایین پایت مانده است
لشگرخون ریز زلفت فاتحانه تاخته
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شب عید است و پر در آوردم
ز غزل خانه سر در آوردم
تا به عشقش ترانه بنویسم
دو سه تا لوح و دفتر آوردم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من مریدم شما همیشه مراد
کرمت را نمی برم از یاد
می سرایم در این شب میلاد
قُل أَعوذُ بِرَبِّ جود و جواد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همین بس است که دردانه ی پدر بودی
دوام نسل پدر بودی و پسر بودی
درخت نخل ولایت فقط تو را کم داشت
برای نخل ولا بهترین ثمر بودی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در خلوت یاران اثری بهتر از این نیست
در چله گرفتن ثمری بهتر از این نیست
ما خم شراب از جگر غوره گرفتیم
در میکده ی ما هنری بهتر از این نیست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
طوبای تو میان دلم قد کشیده است
بین من و خیال خودم سد کشیده است
احساس می کنم به تو نزدیک می شوم
جذر مرا نگاه شما ، مد کشیده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر که سر خدمت نگار ندارد
هر چه که هم باشد اعتبار ندارد
بحث سر دیدن کریمی یار است
ور نه گدا بودن افتخار ندارد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد
تو آمدی و اُمیدی به عشق پیدا شد
تو آمدی و خبر آمد از سُرادق عرش
زمین برای همیشه پر از مسیحا شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
روشن تر از روز است خیلی بامرامند
وقتی کریمان با گدایان هم کلامند
الحق که آقازاده ها یک یک امیرند
الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
می نویسم سر خط نام خداوندِ رضا
شعر امروز بپرداز به لبخند رضا
آن که با آمدنش آمده محشر چه کسی ست ؟
از تو در آل نبی با برکت تر چه کسی ست ؟
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باده را تا آخرش سر می کشم
آسمانی می شوم پر می کشم
نعره ی مستانه دارم در گلو
مست کردم تا بیابم آبرو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دهم ماه رجب ، عید جواد ، ابن رضاست
عطر ریحانه ز ریحانه در امواج فضاست
بـه رضا دسته گلی کرده خداونـد عطا
که گلستان وجود از نفسش روح فزاست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب شب عید است همه گل بفشانید
خود را به در بیت ولایت برسانید
از دست رضا عیدی خود را بستانید
این بیت بخوانید بخوانید بخوانید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سبزه شد روی تو تا لاله ی بُستان نرود
چشم من خون شد و از روی تو آسان نرود
زعفران پس ز کجا جانب بغداد آید
شکوه ی سرخَت اگر سوی خراسان نرود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وقت دریا شدن و موسم باران شده است
روضه ات شکر دوباره به من احسان شده است
هر کسی گریه کند غربت بی مثل تو را
هم نفس با نفس شاه خراسان شده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دشمنانت یک طرف ، آن آشنا از یک طرف
بی وفایی یک طرف ، زهرِ جفا از یک طرف
کلِ عالم خون بگرید در عزای تو کم است
ارضیان از یک طرف ، اهلِ سما از یک طرف
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند
جگرت سوخت و این ؛ قلب رضا را سوزاند
پشت این حجره ی در بسته چه گفتی تو مگر
که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند