خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۴۲ مطلب با موضوع «اهل بیت علیهم السلام :: امام حسین علیه السلام :: عاشورا» ثبت شده است

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


فواره های سرخی از گودال زد بالا

مردی عبای خویش را خوشحال زد بالا

تا بین مقتل معدن الماس پیدا شد

در صنف لشکر قیمت خلخال زد بالا

مسافر کربلا

022

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سینه مشعر ، دل حرم ، میدان دید ما مناست

گر ببندی لب ز حرف غیر ، هر حرفت دعاست

غم مخور گر گم شدی یا خیمه را گم کرده‌ای

سِیر کن تا بنگری گم‌گشته ی زهرا کجاست

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


با این شتاب فکر کنم سر می آورد !

با این شتاب ، حوصله را سر می آورد

می تازد و غنیمت جنگ غروب را

از چنگ سی هزار نفر ، در می آورد

مسافر کربلا

018

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در این غروب غریبی ببین کواکب را

به نیزه ها سر زخمیّ نجم ثاقب را

بخوان به لحن حروف مقطعه امشب

حدیث غربت زینب ، بخوان مصائب را

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هفت آسمان حجاب شد و پرده را کشید

اما تمام حادثه را مادر تو دید

وقتی غریب دید تو را باورش نشد

هی چند بار دست به چشمان خود کشید

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شعله می‌ کشد در من عشق آتشین تو

می‌ کشد مرا بویی سوی سرزمین تو

می‌ شود شروع این بار سال هجری عشقی

تا به راه می‌ افتی مست از مدینه تو

مسافر کربلا

012

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شب است و بوی جدایی ز کربلا آید

‏صدای ناله ی زینب ز نینوا آید

صدای خواندن قرآن ز حنجر اکبر

‏برای دفعه ی آخر چه با صفا آید

مسافر کربلا

018 

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شن بود و باد ، قافله بود و غبار بود

آن سوی دشت ، حادثه ، چشم‌ انتظار بود

فرصت نداشت جامه ی نیلی به تن کند

خورشید ، سر برهنه ، لب کوهسار بود

مسافر کربلا

013

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت

سر تو قافله سالار و من به دنبالت

گرفته ماه مرا ابر خون و خاکستر ؟

دمیده بین تنور آفتاب اقبالت ؟

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


مانده بودم ، غیرت حیدر به فریادم رسید

در وداعی تلخ ، پیغمبر به فریادم رسید

طاقتم را خواهش اکبر ، در آن ظهر عطش

برده بود از دست ، انگشتر به فریادم رسید

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عشق سر در قدم ماست اگر بگذارند

عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند

ما و این کشتی طوفان زده ی موج بلا

ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بعد از سه روز پیکر سرخش کفن نداشت

یوسف ترین شهید خدا پیرُهن نداشت

از بس که نیزه خون تنش را مکیده بود

حتی توان و قدرت ناله زدن نداشت

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما