ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نه تنها من ز خاک تو شرف دادم ولادت را
هما هم می برد از سایه ی امنت سعادت را
خورَد تیر هلاکت کفتری که جلد بامی نیست
من و ترک حرم ؟ یا رب مخواه این ترک عادت را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نه تنها من ز خاک تو شرف دادم ولادت را
هما هم می برد از سایه ی امنت سعادت را
خورَد تیر هلاکت کفتری که جلد بامی نیست
من و ترک حرم ؟ یا رب مخواه این ترک عادت را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ماییم گدای حضرت معصومه
محتاج عطای حضرت معصومه
همراه رضا ز دیده خون می ریزیم
در روز عزای حضرت معصومه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ما را نوشته اند غبار مسیرتان
بی تاب های جلوه ی ماه منیرتان
بانو شما کریمه ای و ما هم از ازل
هستیم تا قیام قیامت فقیرتان
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
" این بارگاه قدس که از عرش برتر است
آرامگاه دختر موسی بن جعفر است "
جانم فدای گنبد زردش که سال هاست
خورشید از تشعشع نورش ، منّور است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
رسیده ام به نفس های آخرم دیگر
که دست های خزان کرده پرپرم دیگر
میان سینه ی خود قلب پرپری دارم
نه سایه ی پدری نه برادری دارم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در کنار تو همه حال توسّل دارند
شاعران در حرمت حسّ تغزّل دارند
هر چه بالا بروند از نظر سیر و سلوک
بی نگاهت عرفا ، باز تنزّل دارند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ساقی امشب غزلی ناب در این خُم دارد
جاده ی عشق تمایل به سوی قم دارد
حسرت از سینه ی لبریز غمم رفت و کنون
شوق در خاطر بی تاب ، ترنم دارد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در آستان تو حس کرده ام محبّت را
و لمس کرده ام اینجا نسیم رحمت را
خداست شاهد عرضم که در حرم چه قدَر
دعای نوکرتان دیده استجابت را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
حرم امن تو کافی است هراسان شده را
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را
دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت
تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خورشید ولایت ز تو تابان شده باشد
از نور جلال تو درخشان شده باشد
آبادی ما رو به فنا بود ، که دیدیم
از یمن قدم هات ، گلستان شده باشد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
روز تولدت به غلط روز دختر است
در اصل روز آمدنت روز خواهر است
شادند از حضور تو اهل جهان ولی
خوشحالی امام رضا جور دیگر است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای روزهای تار ! ای شب های دور از ماه
ای بیقراری های دائم با دلم همراه
ای بغض هایی که می آیید از سفر ناگاه
باری اگر شوق سفر دارید بسم الله
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
رضا نشست و به معصومه اش نگاه انداخت
چنان که چشمه ی ذوق مرا به راه انداخت
خدا چه خوب ادا کرده حق مطلب را
به نام فاطمه آورده است زینب را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از کریمان چون تقاضای کرم زیباتر است
عرض حاجت پای ایوان حرم زیباتر است
مِهر بعد از قَهر ، دارد حسّ و حال دیگری
در چنین وضعی ، کرم بعد از ستم زیباتر است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب که از شب های دیگر بیشتر مستم
از مغرب خورشید تا وقت سحر مستم
سر تا قدم شور اَستم و پا تا به سر مستم
من اوّل ذی القعده ها جوری دگر مستم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عمری غبار حضرت معصومه ایم ما
تا در جوار حضرت معصومه ایم ما
هر چند بار حضرت معصومه ایم ما
در سایه سار حضرت معصومه ایم ما
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سال ها منتظر روی برادر بودم
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
این همه راه بیایم ، تو نیایی سخت است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ابری شده است حال و هوای نگاهتان
بغض غروب می چکد از هر پگاهتان
دلتنگیِ غمی چقدر موج می زند
در اشک های نیمه شبِ گاه گاهتان
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
غمی میان دل خسته ام شرر دارد
دل شکسته ام اینگونه همسفر دارد
کبوتری که نشسته به روی ایوانم
دوباره آمده و از رضا خبر دارد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوباره آمده ام تا به من بها بدهی
مرا مریض کنی و مرا شفا بدهی
گره به کار من افتاده اِی کلید بهشت
خدا کند که به من فرصت دعا بدهی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نه جسارت نمی کنم اما ، گاه من را خطاب کن بانو
چیزی از دیگران نمی خواهم ، تو مرا انتخاب کن بانو
در کنار تو قطره ام اما ، تو مرا رهسپار دریا کن
در کنار تو ذره ام اما ، تو مرا آفتاب کن بانو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عمری غبار حضرت معصومه ایم ما
تا در جوار حضرت معصومه ایم ما
هرچند بار حضرت معصومه ایم ما
در سایه سار حضرت معصومه ایم ما
اهل دیار حضرت معصومه ایم ما