ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای تشنه که افتاده ای از مرکب عالی
افتادی و شد خاک ز شانت متعالی
ای کوه، عقیق است روان از جلواتت
یا خون شریفت زده بیرون ز زلالی
ای کوه بلورین چه عرق می کنی امروز
بگذار عرق را تو به هر جام سفالی
بر نِی زده ای تکیه، عجب حال غریبی
کِی تکیه کند کوه به هر لاغر خالی
ای محترم مکه چه سرخ است ره تو
خون است به زیر قدمت یا گل قالی؟
حکم است سنان از همه جای تو ببوسد
راضی نشود خولی از آن وجه به خالی
سنگ از دهنت ساخت وضو، تیر ز سینه
این حکم شریح است به ترتیب و توالی
ای حاجب تو شمر و عنان دار تو اخنس
الحق که در این معرکه در اوج جلالی
عزاداریهای ماه محرم مورد قبول درگاه حضرت احدیت انشا الله
التماس دعا
یاعلی