متن شعر در ادامه ی مطلب
تا خانه ی تو هست چرا در به در شدن
کم لطفی است سائل دست دگر شدن
وقتی کریم ها سر سفره نشسته اند
دیگر چرا معطل چندین نفر شدن
پروانه وقف کرده پرش را به پای شمع
پس راضی ام به حالت بی بال و پر شدن
ما را خریده ای ، خودمانیم ، واقعا
کاری نکرده ایم به جز درد سر شدن
جاروکشت نگشتم و دنبال جَلوَتم
اوج تقرب است همین رفتگر شدن
این دیده تاب دیدن خورشید را نداشت
شد قسمتم گدا و "غلام قمر" شدن
جا مانده ام از شما و فقط گریه می کنم
بر طالعم نوشته شده خون جگر شدن
حق می دهم جزع کنی و محتضر شوی
سخت است با لگد به خدا بی پسر شدن