ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تو کیستی ؟ تمـام بهشـت پیمبـری
نه ! از بهشت هم به مشامش نکوتری
گفتم تو مادر حسنینی ولی درست
دیـدم همـه پیامبـران را تو مادری
گفتم شبی مقایسه ات بـا علی کنم
دیدم علی سر از تو و تو از علی سری
پاکیزهتــر ز آیه ی تطهیـر دیدمت
صدیقه ، زهره ، فاطمه ، زهرای اطهری
ز آغـاز عمـر هرچـه سرودم برای تو
مضمون تازه داده به طبعم خدای تو
هر همسری که حامی حیدر نمیشود
هر دختری که مـام پیمبر نمیشود
گر خلق آسمان و زمین مدحتت کنند
تفسیـر کاف سـوره ی کوثـر نمیشود
نقش جبین ناقـه ی نـورت روایتی ست
محشر بدون فاطمه محشر نمیشود
مریم اگر چه مادر عیسی بن مریم است
هرگز بـه زینب تــو بـرابر نمیشود
نوری که نور گشت از او ابتدا تویی
قرآن روی دست رسول خدا تویی
حـق داده بــر ائمـه مقــام امامتت
زیبـا بـود لبـاس ولایـت بـه قامتت
آدم تو را همین که به قصر بهشت دید
گردیـد محو قدر و جلال و کرامتت
هرجا قدم گذاری و هرسو که پا نهی
قلب محمـد اسـت محـل اقــامتت
دوزخ شود به یک نفس ناقه ات خموش
بـاب جنـان گشوده شود با زعامتت
لطف و عطات بیشتر از ظرف عالم است
خورشید با تصدق تو کم ز درهم است
بیـت گِلیــن تـو کـه پناه دو عالم است
در چشم ما عظیم تر از عرش اعظم است
بــا آن همــه زیــادی لطـف و عنایتت
گر اِنس و جان شوند گدای درت کم است
کـفر ار نبـود در سخنـم فـــاش گفتـمی
زهراست بنده ای که خـدای مجسم است
وقتی حسیـن چهـره به پای تو می نهد
وقتی که در حضور تو قد پدر خم است
ما را دگر کجاست زبان ثنای تو ؟
بایـد خدا قصیده بگویـد برای تو
روز جزا حکومت محشر به دست توست
عمامــه ی شـریف پیمبـر به دست توست
دندان مصطفی که به جنگ احد شکست
زخم جبین سـاقی کوثر به دست توست
پیراهن حسین کـه جسمش برهنه ماند
خون گلوی نازک اصغر به دست توست
با ایـن همـه ، دو دست علمدار کربلا
اعضای پارهپاره ی اکبر به دست توست
فوج ملک بسی به یمین و یسار توست
جبریل و صد هزار ملک در کنار توست
ای مـادر حسین بـه جـان حسین تـو
ماییــم جــزو گریـه کنـان حسین تـو
ما را بگیـر دست که عمـری گریستیم
بـا یــاد لالههــای خـزان حسین تـو
از چشم ما که چشمه ای از رحمت خداست
بـوده روانــه اشـک روان حسیـن تـو
از طفلی و جوانی خـود اشک ریختیم
بر طفل شیرخوار و جـوان حسین تـو
یک عمر بر حسین تو هردم گریستیم
در پـای اشکنامـه ی «میثم» گریستیم