ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تا میان روضه ات ما را مکان دادی حسین
دست ما گریه کنان برگ امان دادی حسین
تو نوشتی خواهرت هم پای آن را مُهر کرد
اشک دادی و به ما سود کلان دادی حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تا میان روضه ات ما را مکان دادی حسین
دست ما گریه کنان برگ امان دادی حسین
تو نوشتی خواهرت هم پای آن را مُهر کرد
اشک دادی و به ما سود کلان دادی حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شب تا سحر جز نام تو نجوا ندارد
کی گفته که عاشق شب یلدا ندارد ؟
دلداده تنها لذّتش دیدار یار است
وابستگی به لذّت دنیا ندارد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من گریه می کنم که مصفّا کنی مرا
مانند قطره راهی دریا کنی مرا
گرچه برای روضه ی تو کم گذاشتم
دارم امید این که تماشا کنی مرا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آقای من تنها در این دور و زمانه
بار فراقت می کشم بر روی شانه
کاری ز دستم بر نمی آید ... ببخشید
جز این که صبح جمعه می گیرم بهانه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ما شیعه زاده ایم و هوادار حیدریم
تا آخرین نفَس همگی یار حیدریم
عمّار یاسر ، اَصبغ و سلمان و مالکیم
حُجر و کمیل و میثم تمّار حیدریم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مردی که نام دیگر او "آفتاب" است
بین غل و زنجیر هم عالی جناب است
حبل المتین ماست یک تار عبایش
این مرد از نسل شریف بوتراب است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مانند یک ابر بهاری یابن الزهرا
حال و هوای گریه داری یابن الزهرا
این روزها خیلی دلت را غم گرفته
دلخسته از این روزگاری یابن الزهرا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ما به زیر علم زهراییم
گرد و خاک قدم زهراییم
افتخار همه ی ما این است
نوکران عجم زهراییم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شکر می گویم خدا را چون که خوان فاطمه
باز هم گسترده شد بر شیعیان فاطمه
فاطمیّه آمد و دست مرا زهرا گرفت
تا که باشم چند روزی میهمان فاطمه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وقت نزول رحمت حق از سحاب شد
یعنی که جام دیده ی ما پُر شراب شد
مستی ما به رتبه ی اعلی رسیده است
آن گونه که دل همه ی ما خراب شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از فراقت چشم هایم غرق باران می شود
عاشق هجران کشیده زود گریان می شود
درد غفلت یک طرف ، درد جدایی یک طرف
مشکلاتم یک به یک دارد فراوان می شود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
این چنین بر دلم افتاد به امّید خدا
غم نخور می رسد امداد به امّید خدا
چه قدَر عقده در این سینه ی ما جمع شده
عقده ها می شود آزاد به امّید خدا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آسمان است و خسوف قمرش معلوم است
غربت بی حد او از سفرش معلوم است
کوله بار سفر آخرتش را بسته
از مناجات و نماز سحرش معلوم است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امروز اربعین عزیز دو عالم است
یا این که روز دوم ماه محرّم است ؟
یک قافله رسیده که ره توشه اش غم است
یک قافله که قامت بانوی آن خم است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من که در پیچ و خم جاده ی دنیا ماندم
دردم این است چرا این همه تنها ماندم؟!
یک نفر نیست به داد منِ تنها برسد؟
در پی «راه بلد» در دل صحرا ماندم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گر چـه امشب پـیـکـرم می سوزد از زهـر جفا
خـوب شـد ، راحـت شـدم از غصّه هــای کــربـلا
روضـه خــوانِ کــربـلا و مـــادرم زهـــرا شـدم
سوخـتــم از مــاجـــرای پـهـلـوی خـیــر النـســا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در میان قنوت چشمانم
عکس یک قبر خاکی افتاده
سنگ غربت شکسته بغضم را
دیده ام صبر خود ز کف داده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر چند غرق مشکلیم اما به زودی
می آید آن حلال مشکل ها به زودی
پیداست پشت ابر غیبت روی خورشید
پس می شود روشن دو چشم ما به زودی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
زهرش اثر کرد و گرفت از تو توان را
طوری که حتی تار دیدی این و آن را
وقت زمین افتادنت احساس کردی
در باغ سرسبز تنت رنگ خزان را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آقا سلام ! سوز و نوایی به ما بده
هر صبح و شام حال بکایی به ما بده
دل تنگ دیدن تو شدیم ایّها الغریب!
آغوش خویش وا کن و جایی به ما بده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
حرف هجران شده بسیار به هم ریخته ام
باز از دوری دلدار به هم ریخته ام
کاش ای کاش فقط نیمه نگاهی می کرد
به منِ عاشق بیمار ... به هم ریخته ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
این چنین احساس کردم بین رؤیا بارها
می زنم بوسه به دست و پایت آقا بارها
خواستم تا مهزیارت باشم امّا روز و شب
سبز شد در پیش رو «امّا ـ اگرها» بارها
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تو می روی و تازه غم ها پا بگیرد
بعد از تو تنهاییِ من معنا بگیرد
بانو! فقط نام تو «اُمّ المؤمنین» است
آن زن اگر چه نام زیبا را بگیرد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
یا رب دوباره وقت دعای سحر شده
این دل برای بزم دعا مفتخر شده
«اُدعونی استجب لکم» تو خدای من
بر من بشارتی است که وقت نظر شده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
داعش بترس از این همه گرد و غبارها
اصلاً به تو نیامده این گونه کارها
داعش بترس رحم به حالت نمی کنیم
داعش بترس از عجم از نیزه دارها
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
توفیق نصیبم شده از یار بخوانم
مدّاحی دلدار کنم از دل و جانم
خواهم ز خدا ای هدف خلقت هستی
تا روز جزا زیر لوای تو بمانم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
زینبم نائبة الزهرایم
مادرم گفته که بی همتایم
بشنوید ارض و سما! آوایم
این حسینی که بُوَد، آقایم ...
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بی تو بهار ما همان فصل خزان است
باد بهاری شعله ی آتشفشان است
در جاده ایم و پای رفتن را نداریم
بار فراق تو به دوش ما گران است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
توفیق نصیبم شده از یار بخوانم
مدّاحی دلدار کنم از دل و جانم
خواهم ز خدا ای هدف خلقت هستی
تا روز جزا زیر لوای تو بمانم