خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۷۹ مطلب با موضوع «اهل بیت علیهم السلام :: امام کاظم علیه السلام» ثبت شده است

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خورشید کبود و نیلی و مخمل کوب !

دیدیم تو را چه دیر در سمت غروب

در مغرب شانه های ترکان سیاه

بی غسل و کفن به روی یک تخته ی چوب

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای باب مراد خلق عالم

سر تا به قدم رسول‌ اکرم

هفتم ولی خدای منان !

مهر تو روان دین و ایمان

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سلام خدا و سلام پیمبر

سلام امامان به موسی‌ بن‌ جعفر

شهنشاه ملک وسیع الهی

که امرش بـود حکم خلاق داور

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در دل خاکم و امّید نجاتی دارم

در دل امّید و به لب ها صلواتی دارم

مرگ ، همسایه ی دیوار به دیوار من است

منم آن زنده که هر شب سکراتی دارم

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آهسته گذارید روی تخته تنش را

تا میخ اذیت نکند پیرهنش را

اصلاً بگذارید رویِ خاک بماند

زشت است بیارند غلامان بدنش را

مسافر کربلا

08

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای دستگیر خلق خدا دست هایتان

زیباترین جواب دعا دست هایتان

گفتم در این مسیر گدایی تان کنم

شاید رسد به دست گدا دست هایتان

مسافر کربلا

07

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


زندان گرفته 
حتی صدای مرد زندان‌بان گرفته
حتی زنی بد
از ساحتش بوی خوش ایمان گرفته
زنجیر و پابند
از استخوان‌هایش توان و جان گرفته
مسافر کربلا

06

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت

از بال من شکسته ترین آفرید و رفت

خون گلوی زیر فشارم که تازه بود

با یک اشاره روی لباسم چکید و رفت

مسافر کربلا

05

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


می خواستند داغ تو را شعله ور کنند

وقتی که سوختی همه را با خبر کنند

می خواستند دفن شوی زیر خاک ها

تا زنده زنده از سر خاکت گذر کنند

مسافر کربلا

03

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اشک زنجیر به حال بدنم میریزد

گریه بر بی کسی زخم تنم میریزد 

آسمان راه گلوی قفسم را بسته

عرق بال من از پیرهنم میریزد

مسافر کربلا

02

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دلم از دوری اهل وطنم میسوزد

نه فقط دل، که سراپای تنم میسوزد 

قُوَتی نیست که لب وا کنم و ناله کنم

روزه ام ، خُشکی دور دهنم میسوزد 

مسافر کربلا

01

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست

غیر از خدا ، غیر از خدا، غیر از خدا نیست

زنجیر ها راه گلویت را گرفتند

در این نفس بالا که می آید صدا نیست

مسافر کربلا

09

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


 به شاخه ی گل احساس من لگد می زد

 ز روی دشمنی و کینه وحسد می زد

 مرا به جرم خطایی که مرتکب نشدم

 هزار مرتبه با تازیانه حد می زد

مسافر کربلا

07

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دوری از شهر و دیارم عزتم را لطمه زد

این جدائی قلب پاک عترتم را لطمه زد 

با دو دست بسته هم باب الحوائج بوده ام

کی غل و زنجیر فضل و رحمتم را لطمه زد 

مسافر کربلا

06

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از همان روز ازل خاک مرا ، آب  تو را

دست معمار از احسان به هم آمیخته است

و شدی باب حوائج ، و شدم سائل تو

دستها را به عبای تو در آویخته است

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما