ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
پسر شهید اگر شد ، پدر طلبکار است
ز روزگار علی یک پسر طلب کار است
پس از گذشتن نه سال در بدهکاری
سی و سه سال علی ، همسفر طلب کار است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
پسر شهید اگر شد ، پدر طلبکار است
ز روزگار علی یک پسر طلب کار است
پس از گذشتن نه سال در بدهکاری
سی و سه سال علی ، همسفر طلب کار است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
این گونه ای که تو ، غرق خدا شدی
ماندیم ، بنده ای ! یا کبریا شدی ؟
هرجا که می رویم ، آنجا تویی علی
کون و مکان شدی ارض و سما شدی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بر آستان تو ای جان ، فقیر آمده ام
خدا نگاه بکن ! سر به زیر آمده ام
از آن توست بزرگی و من شبیه همه
صغیر هستم و پیشت حقیر آمده ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گفتند فرق فاتح خیبر شکسته شد
فرقش نه ... رکن دین پیمبر شکسته شد
حالا که نیست فاطمه اش سر ، شکسته شد
تا زنده بود کِی سر حیدر شکسته شد ؟!
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود
شهر بی زهرا که مولا ! قابل ماندن نبود
با وضو آمد به قصد لیله الفرقت ، علی !
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
می خواستی معنا کنی آیات قرآن را
روشن کنی راه کمال روح انسان را
در انزوای جهل ماندی تا به رسم صبر
از انزوا درآوری آیین خوبان را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای ولی نعمت من ، دلبر و دلدار علی
می زند هر نفسم نام تو را جار علی
هیچ کس جز تو مرا نیست خریدار علی
کمکم کن بشوم میثم تمار علی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
جای خلوت کردن و بیتوته جلوت می کنم
پنبه ای در گوشم و یک ریز صحبت می کنم
من خودم وضعم خراب است و گنه کارم ولی
این و آن را دائما دارم نصیحت می کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
رسیده ام به چه جایی ... کسی چه می داند
رفیق گریه کجایی ؟ کسی چه می داند
میان مایی و با ما غریبه ای ... افسوس
چه غفلتی ! چه بلایی ! کسی چه می داند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اگرقرار شود با نگار ، سر بشود
خدا کند که شبم دیرتر سحر بشود
اگر چه بی خبری ، راحتی به بار آرد
دلی خوش است که از درد با خبر بشود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بو می کشم ایام تو را ، باید از اخلاق
یک تکه ی تاریخ معطر شده باشد
ای حوصله ی محض چه تشبیه سخیفی است
با حلمت اگر کوه برابر شده باشد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
حق از زلال چشم تو ساغر درست کرد
ازخاک پای تو دُر و گوهر درست کرد
ته مانده ی پیاله ی آب تو را گرفت
تا سلسبیل و چشمه ی کوثر درست کرد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوست داریم اگر سر به سما بگذاریم
باید اول به سر کوی تو پا بگذاریم
صید کردی دل ما را به نگاهی کافی ست
سر کجا باید از آن زلف رها بگذاریم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
حک شده بر عرش اعلی ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین
بهترین آقای دنیا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین
"عِزَّةُ لِلَّهِ" یعنی که خداوند عزیز
عزتت داده است آقا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای بنده ی رب رحیم آقا حسن جان
یا مَن یُسَمّیٰ بالکریم آقا حسن جان
تنها صراط مستقیم آقا حسن جان
ارباب مایی از قدیم آقا حسن جان
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در ساحل زیبای دو دریاست ظهورت
ای هر دو جهان مست تو و ساغر نورت
افطارِ علی بوسه ای از جام دو چشمت
کوثر سر ذوق آمده از مستی و شورت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید
فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید
از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود
که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بوی بهشت می وزد از بین موی تو
شهر مدینه پر شده از عطر و بوی تو
دیوانه ی تو هر که شده سر به راه شد
مجنون شدم که سر بگذارم به کوی تو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ما سِوی شد سائل دست کریم
هستی ما هست از هستِ کریم
نیمه ی ماه خدا حس می کنم
بر سر خود گرمی دست کریم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آیت عظمی علیّ و محشر کبری حسن
عالی و اعلا علیّ و والی و والا حسن
حبل محکم مرتضی و بهترین دم مجتبی
عروة الوثقی علیّ و واژه ی زیبا حسن
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کسی که در شجاعت داستانی چون جمل دارد
بگو ضرب الاجل اصلا چه ترسی از اجل دارد
کسی که حاتم طایی مریدش بوده قبل از او
کسی که در کریمی سبقه از روز ازل دارد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همدم یار شدن دیده ی تر می خواهد
پیر میخانه شدن اشک سحر می خواهد
عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیست
قدم اول این راه جگر می خواهد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ما را گدایانِ کریمان می نویسند
گرد و غبارِ راه ایشان می نویسند
هرجا که آقایانِ خلقت سفره دارند
ما را فقیر لقمه ای نان می نویسند