ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خودم را از اول ، دوباره کشیدم
نشستم برایت ستاره کشیدم
کمی گریه کردم و پایین چشمم
نشستم دو تا راه چاره کشیدم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خودم را از اول ، دوباره کشیدم
نشستم برایت ستاره کشیدم
کمی گریه کردم و پایین چشمم
نشستم دو تا راه چاره کشیدم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از محرّم ، حرمی دور و برِ ماه کشید
از دو چشم من و تو تا حرمش راه کشید
در کویر من و تو روضه گرفت و آنگاه
آب شیرین حیات از دل این چاه کشید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هیئت " بهشت خانه " ی سر سبز ایل ماست
که در کنار زمزمه ی رود نیل ماست
اینجا دل شکسته حرم دارد و حسین
اینجا کبوترِ دل ما جبرییل ماست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
رنگ عالم شد سیاه
در جهان عاطفه پیراهن غم شد سیاه
تکیه تکیه یا حسین
در غمت پیراهن این شهر کم کم شد سیاه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باز ده شب می شوم بارانی از غم های تو
باز اشک گریه کن ها پای ماتم های تو
این دهه در خانه اش مهمان زهرا می شویم
مادرت بانی ست پایان محرم های تو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
فرقی ندارد که جهنم یا بهشت است
هر جا که می گویم حسین ؛ آنجا بهشت است
هر روز از این روضه به آن روضه دویده
حق دارد آن که گفته این دنیا بهشت است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر کس که در این روزها باران ندارد
روز قیامت چهره ای خندان ندارد
هر کس به خاک کربلا سجده نکرده
گل هم که باشد ریشه در گلدان ندارد
داغی که ز عشق تو مقدّر شده باشد
تأثیر کند گرچه که محشر شده باشد
در خون ضعیفان مدوان تیغ که دارند
آهی که به شمشیر برابر شده باشد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گر کربلا نبود ، زمین عزتی نداشت
دیر و کنشت و صومعه هم ، حرمتی نداشت
روزی که آدم از غم ارباب گریه کرد
دیگر به باغ های جنان رغبتی نداشت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چه می شود که مرا هم صدا کنی شب دوم
خودت بساط عزا را به پا کنی شب دوم
منی که توبه نمودم ز معصیت شب اول
چه می شود که برایم دعا کنی شب دوم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بیا بیا دلمان را تکان بده شب اول
بیا و رزق فراوان مان بده شب اول
همیشه شرط وصال شما طهارت نفس است
برای توبه نمودن زمان بده شب اول
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
این قافله هر چه شتابش بیشتر شد
دلشوره های آفتابش بیشتر شد
جای تمام نخل ها لشگر درآمد
با هر قدم یعنی سرابش بیشتر شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از چشمِ شورِ شهر کوفه آخرش افتاد
در کوچه اوّل پیکرش بعدش سرش افتاد
بالَش به عشق مادر ارباب در آتش
اوّل به شدّت سوخت و بعدش پرش افتاد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر دیده ای که دیده ی گریان نمی شود
هر سینه ای که سینه ی سوزان نمی شود
هر گریه ای که گریه ی چشم انتظار نیست
هر ناله ای که ناله ی هجران نمی شود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
" علم عشق تو بر بام سماوات بریم "
دست در دست برآریم و به میقات بریم
" در ازل پرتو حسنت به تجلی دم زد "
گام در گام تو حق چشمه ای از زمزم زد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دستم عجیب بوی خدا را گرفته است
چون گوشه ی عبای شما را گرفته است
هر لحظه صورتی ز خدا را در آمدید
وجه خدا زمین و سما را گرفته است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
می کشد به قتلگاه این همه شتاب هات
کاروان رفته را حجم پیچ و تاب هات
کاروان رفته را فرصت حجاز نیست
کربلا خزیده در شور انقلاب هات
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از دو گلدسته تا دو گلدسته سیصد و سیزده قدم با تو
من پر از رفت و آمدم هر روز در مسیری که می رسد تا تو
از مسیری که سمت صحرا خشک تا مسیری که سمت دریا خیس
چقدر خیره مانده سمت تو آب ، چقدر خیره ای به سقّا تو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گر چه یکی یکی و جدا می برندمان
شکر خدا به کرببلا می برندمان
ماه محرم است و زمان ، غرق ماتم است
باز این چه شورش است و کجا می برندمان ؟
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تن که بیمار طبیبان شد دچارش بهتر است
دل که نذر کربلا شد بی قرارش بهتر است
بردن چیزی به دربار کریمان خوب نیست
سائل آقا شدن اصلا ندارش بهتر است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
پروانه شدم تا که بسوزند پرم را
در خون بنشانند ز داغت جگرم را
از خاک قدم هات خدا ساخت مرا و
در دست تو انداخت قضا و قدرم را