ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وه چه گلزاری که شوقش در کمین افتاده بود
صد بغل عطر گلش در آستین افتاده بود
برنگشت آخر دل مدهوش از گشت و گذار
بس که باغ چهره ی او دل نشین افتاده بود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وه چه گلزاری که شوقش در کمین افتاده بود
صد بغل عطر گلش در آستین افتاده بود
برنگشت آخر دل مدهوش از گشت و گذار
بس که باغ چهره ی او دل نشین افتاده بود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گشود جانب دریا ، نگاه شعله ورش را
همان نگاه که می سوخت از درون ، جگرش را
به دور دست بیابان نگاه کرد ، چگونه
گرفته بود عطش ، خیمه خیمه ، دور و برش را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اگر چه مادر تو ، دختر پیمبر نیست
کسی حسینِ علی را چنین برادر نیست
حسین ، پیش تو انگار در کنار علی ست
کسی چنان که تو ، هرگز شبیه حیدر نیست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی ست
جگرم غرقه به خون و تنم از تاب تهی ست
گفتم از اشک کنم آتش دل را خاموش
پر ز خوناب بُوَد چشم من ، از آب تهی ست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من را به جز خیالت فکری دگر نباشد
دردِ فراق ، شرحش این مختصر نباشد
صحن و سرایت آقا ، خواب از سرم ربوده
هر شب به جز حریمت فکری به سر نباشد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای پهنه ی لطف تو به اندازه ی دریا
مضمون غزل های تر و تازه ی دریا
آن روز که لب تشنه برون آمدی از آب
پاشید بلافاصله شیرازه ی دریا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای ردیف همه ی قافیه ها چشمانت
کعبه و زمزم و میقات و منا چشمانت
واژه ها پای ضریح کرمت معتکفند
تا که آغاز کند شعر مرا چشمانت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نیاز داشت چو طفل رباب ، جو به عمو
سپرد علقمه چون تشنه ها گلو به عمو
به سمت رود که دریا نمی رود ، باید
که علقمه برسد بعد جستجو به عمو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بعد از تو روزگار زمین شد سیاه ، ماه
غم ماند و موج ماند و عطش ماند و آه ، ماه
خورشید شرح حال تو را این چنین نوشت
بی سرزمین تر از همه بی سرپناه ، ماه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هم علم افتاده است
هم کنار آب ، سقای حرم افتاده است
یک طرف بر روی خاک
از تن آقا دو تا دست قلم افتاده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر کس که دلش خواست ببیند عظمت را
باید برود تا که ببیند حرمت را
الحق که خدای ادبت ، ام بنین است
حق خیر دهد والده ی محترمت را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
" علم عشق تو بر بام سماوات بریم "
دست در دست برآریم و به میقات بریم
" در ازل پرتو حسنت به تجلی دم زد "
گام در گام تو حق چشمه ای از زمزم زد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اى حرمت قبله ی حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
تاج شهیدان همه عالمى
دست على ، ماه بنى هاشمى
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اى حرمت قبله ی حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
تاج شهیدان همه عالمى
دست على ، ماه بنى هاشمى
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای علمداری که دستت بوسه گاه مرتضاست
افضل الاعمال حیدر بوسه بر دست شماست
اقتدا بر مرتضی کردند جمع اهل بیت
دست تو سرشار از عطر نسیم بوسه هاست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای خداوند ادب ، بنده ی عشق
کشته ی مهر و وفا ، زنده ی عشق
ادب و عشق و وفا ، مرهونت
همت و جود و سخا ، مدیونت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ابروانش مثل دو بال پرستو در هم است
این که می آید چرا این قدر ابرو در هم است
گونه های آبدار و زلف در دست نسیم
شاخه های بیدمشک و آلبالو در هم است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آبی برای رفع عطش ، در گلو نریخت
جان داد تشنه کام و به خاک آبرو نریخت
دستش ز دست رفت و به دندان گرفت مشک
کاخ بلند همت خود را فرو نریخت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همه ی حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن ، دم با توست
من از این جزر و مد سینه زنانت خواندم
ماه من ! شورش شب های محرّم با توست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کار دارند عاشقان با شب
بهترین فرصت تمنا شب
مزد امشب نماز فردا شب
من مناجات مى کنم با شب
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سلام ای زاده ی حیدر سلام ای ماه دل آرا
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
دمِ میخانه بنشستم اگر چه غافل و پستم
ولی من نوکرت هستم نگاهی کن بر این شیدا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
جامِ مِی عشاق پر از باده ی ناب است
این مستی بی سابقه تقصیر شراب است
هر کس که خمار است و پریشان و خراب است
بر او ز دل میکده اینگونه خطاب است :
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عباس عاشقی است که همتا نداشته
کس تاب درک عاشقی اش را نداشته
محرابِ ابروان ابالفضل قبله است
گیرم که شهر ، صحنِ مصلا نداشته
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
میخانه چه غوغا شده ساقی که رسیده است
رنگ از رخ مستان ، همه از شوق پریده است
ساقی که اباالفضل شود مست زیاد است
مستان همه خوشحال که دلدار رسیده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آغاز کردم شعر خود را با اباالفضل
اذن ورودم در غزل شد یا اباالفضل
هر مشکلی از دیدِ من سهل است تا هست
مشکل گشای مردم دنیا اباالفضل
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
چون که بانوی کلابیه پسر آورده
چشم وا کن ، پدر خاک قمر آورده
جهت دریافت کامل مراسم " شب نوزدهم صفر هیات ریحانه الحسین " به ادامه ی مطلب مراجعه نمایید
جهت دریافت کامل مراسم " شب نوزدهم صفر هیات ریحانه الحسین " به ادامه ی مطلب مراجعه نمایید