خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۹۷ مطلب با موضوع «اهل بیت علیهم السلام :: حضرت محمد صلی الله علیه و آله» ثبت شده است

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای گل سر سبد طایفه ی آقاها

ای بزرگ همه بی مثل و همتاها

هرکسی دیده تو را مست شد و خانه خراب

تشنه ی دیدن تو میکده ها صهباها

مسافر کربلا

4

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دارد  خدا هـــوای تو را طور دیگری

از آدمـــی سری،به خـدا طور دیگری

در بین خلق خنده نمـــی رفت از لبت

گریه کــن سحر!، به خفا طور دیگری

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در سایه سار لطف شما پا گرفته ایم

شکر خدا کنار شما جا گرفته ایم

از سائلان هر شبه کویتان شدیم

این درس را ز عالم بالا گرفته ایم

مسافر کربلا

6

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گاهی غزل بخوانم و گاهی غزل شوم

گاهی به تکه پاره ای از دل بدل شوم

گاهی که صحبت از لب لعل تو می کنم

انگار که تعارف جامی عسل شوم

مسافر کربلا

4

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دُردی کِش بلای توام یا محمّدا

دیوانه ی ولای توام یا محمّدا

گویند هر که را تو بخواهی بلا دهی

مستانه ی بلای توام یا محمّدا

مسافر کربلا

3

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


زمین به لرزه در آمد، شکست کنگره ها

رها شدند خلایق ز بند سیطره ها

شبی که آتش آتشکده فروکش کرد

شبی که خاتمه می یافت رقص دایره ها

مسافر کربلا

5

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چشم تا وا می کنی چشم و چراغش می شوی

مثل گل می خندی و شب بوی باغش می شوی

شکل «عبدالله»ی و تسکین داغش می شوی

می رسی از راه و پایان فراقش می شوی

مسافر کربلا

3

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


وقتی کنار اسم خودت "لا" گذاشتی

قبلش هزار مرتبه "الّا" گذاشتی

هر چیز را به غیر خودت نفی کرده ای

خود را یکی نمودی و تنها گذاشتی

مسافر کربلا

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دور ، دور قدرت قابیل بود

 کار و کسب عاشقی تعطیل بود

  دشنه ی شرک و پلیدی تشنه

 خون سرخ و پاک اسماعیل بود

مسافر کربلا

13

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شدم به صحبت شب های ارغوانی خوش

چنان که چای شد از رنگ زعفرانی خوش

بلای جان منی و خریدمت یک جا

رقیب تا شود از این بلای جانی خوش

مسافر کربلا

4

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


توفیق نصیبم شده از یار بخوانم

مدّاحی دلدار کنم از دل و جانم

خواهم ز خدا ای هدف خلقت هستی

تا روز جزا زیر لوای تو بمانم

مسافر کربلا

1

آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد

در زیر پای مرد خدا جانماز شد

کعبه خودش میان جماعت به صف نشست

آمد امام قبله و وقت نماز شد

مسافر کربلا

11

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای اهل جهان گوش به فرمان محمّد

این پنج کتب آمـده در شـأن محمّد

خواهید که در دامـن بیگانـه نیفتید

آرید همـه دسـت بـه دامـان محمّد

مسافر کربلا

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در کوه انعکاس خودت را شنیده‌ای

در سعی‌ها صفای دلت را دویده‌ای

افسانه بود قبل تو رویای عاشقان

تو پای عشق را به حقیقت کشیده‌ای

مسافر کربلا

3

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


باران گرفت و سقف مدائن نشست کرد

دندانه‏هاى کنگره قصد شکست کرد

نورى به صحن معبد زردشتیان رسید

کآتشکده ز نابى آن‏ نور مست کرد

مسافر کربلا

4

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


قرار شد که بیایی و از ستاره بگویی

صدای پنجره باشی و از نظاره بگویی

تمام قصه‌ی دردِ هزار و یک شب ما را

بدون آنکه بخوانی- به یک اشاره بگویی

مسافر کربلا

5

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نـام احـد کـه نام خداوند سرمـد است

میمی بر آن اضافه شده، اسم احمد است

آدم کـه گشت توبـه او نـزد حـق قبول

از فیـض«یا حمیدُ بحق محمـد» است

مسافر کربلا

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آیه آیه همه جا عطر جنان می آید

وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید

جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است

بشنود مدح تو را با هیجان می آید

مسافر کربلا

 

4

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تا دشت‌ها هوای دلت را دویده‌ای

در کوه انعکاس خودت را شنیده‌ای

در آن شب سیاه نگفتی که از کدام

وادی سبد سبد گلِ مهتاب چیده‌ای؟

مسافر کربلا

3

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


باید چهل شبانه بر انگور سر شود

تا «می» به هر پیاله بریزد، سحر شود

امشب اگر که بگذرد انگور در بغل،

فردا، شراب، ساعت نُه، بارور شود

مسافر کربلا

13

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


امشب آغازِ مصیبت می شود

فتح باب درد و غربت می شود

ناله ی زهرا شود امشب بلند

ناله دارد از وجودی دردمند

مسافر کربلا

 12

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بس که از آه، دل شعله ورت می سوزد

با تماشای تو قلب پدرت می سوزد

ای جگرگوشه ی من شعله مزن بر جگرم

جگرم سوخت ز بس که جگرت می سوزد

مسافر کربلا

11

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دیگر طبیب بر سر بالین نیاورید

بالینِ من حسین و حسن را بیاورید

این شرحِ صدر، مرهمِ جان کَندَنِ من است

از سینه ام حسینِ مرا از چه می برید؟

مسافر کربلا

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


قد قامت الصلواه قلم شور تا گرفت

بیت نخست را غزلم از حرا گرفت

تا سنگ پشت سنگ به او اقتدا کند

لب های غار وا شد و بوی خدا گرفت

مسافر کربلا

9

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


داغی اگر نبود که گریان نمی شدیم

لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم

 یا ایّها الرّسول بدون دعای تو

از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم

مسافر کربلا

8

از سوزِ تب توانی به پیکر نداشتی

فکری به غیر فاطمه در سر نداشتی

یادِ خدیجه می کنی و آه می کشی

یعنی که تاب دوریِ همسر نداشتی

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای محمد (ص) ای رسول بهترین کردارها

حسن خلقت شهره در اخلاقها ، رفتارها

در بیانت بند می آید زبان ناطقان

قامت مدحت کجا و خلعت گفتارها

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما