ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بوی سیب سرخ دارد می وزد در کربلا
خاک هم از آسمان دل می برد در کربلا
یک نفر که جای دستش بال در آورده است
بیخود از خود دور گنبد می پرد در کربلا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بازار اگرچه پر شده از سم فروش ها
اما دلم خوش است به مریم فروش ها
شاد از خریدن غم عشقم ولی دریغ
غمگینم از تجارت ماتم فروش ها
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تمام جسم تو زخمی...ولی فدای سرت
چه آمده به سرت زیر تیر و نیزه و نعل؟
بگو که بوسه بگیرم من از کجای سرت؟
دخیل بسته ام امروز هم به پیرهنت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آماده باش مقصد ما در سفر یکی ست
سرهایمان جداست ولی بال و پر یکی ست
این ها برای کشتن ما صف کشیده اند
از هر کجای دشت بپرسی خبر یکی ست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بخوان به گوش سحرها اذان علی اکبر
بخوان دوباره برایم بخوان علی اکبر
لب ترک ترکت را به هم بزن اما
تکان نخور که نپاشد جهان علی اکبر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بین میدان قاسم است یا ماه تابان آمده؟!
سیزده ساله ترین پیرِ جوانان آمده
بس که با هیبت رسیده من نفهمیدم دگر
یک تنه او آمده یا کل گردان آمده؟!
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
برای آینه بودن که انتخاب شدم
چو ماه مطلع انوار آفتاب شدم
مرا هر آینه ذخرالحسین می خواندند
دعای فاطمه بودم که مستجاب شدم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دمی که جان ز تن محتضر جدا بشود
همان دم است که دلبر ز بَر جدا بشود
خودت بگو که شدی مجتبای این صحرا
بگو چگونه پسر از پدر جدا بشود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
او کعبه ی سروده ی هر انجمن شده است
او دلبر هزار اویس قرن شده است
او "کلنا محمد" آقای کربلاست
گاهی علی و فاطمه ، گاهی حسن شده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
غم تو سینه به سینه به این هزاره رسید
به گوشه گوشه ی عالم به هر کناره رسید
پدر که خون تو را رو به آسمان پاشید
غمت به ماه و به خورشید و هر ستاره رسید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مشکلاتم با توسل کردن آسان می شود
دردهایم غالبا در روضه درمان می شود
ابر چشمانم فقط بهر شما باریده است
شکر ، در ماه عزا باران دو چندان می شود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
فصل اشک و سوز و و آه از پرده ی دل میشود
باز چشمانم به رنگ سرخ مایل میشود
باز هم روح الامین مرثیه خوانی میکند
کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل میشود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آیات زخمت یک به یک تفسیر دارد
هر زخم چندین روضه در تقدیر دارد
مثل حبیب این روضه ها را دوست دارم
یعنی عزادارت مراد و پیر دارد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بس که اعجاز ز چشمان تو ظاهر شده است
نام تو زینت محراب و منابر شده است
غم نهفته شده در واژه ی جانسوز "حسین"
آه از نام شریفت متبادر شده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
پیچیده در تمام جهان ماجرای تو
برداشته زمین و زمان را صدای تو
هَل مِن مُعین غربت میراث مادری
تکرار می شود وسط ماجرای تو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چون تو هستی به کنارم گله ای نیست هنوز
با تو چون من ، که دلِ یکدله ای نیست هنوز
لحظه ای از تو اگر دور شوم می میرم
شُکر ، بینِ من و تو فاصله ای نیست هنوز
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سایه ات تا روز محشر بر سر من مستدام
بهجة قلبی علیک دائما منی السلام
قرصِ قرص است از کنارت بودنم دیگر دلم
تکیه گاه شانه های خسته ام در هر مقام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چُنانچه بهر مریضان طبیب دلچسب است
برای سائلتان عطر سیب دلچسب است
اگر چه ناله زنم از فراق کرب و بلا
ولی به یاد تو صبر و شکیب دلچسب است