هر کس برای توبه مصمم نمی شود | مناجات با خدا | محمدجواد شیرازی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

هر کس برای توبه مصمم نمی شود

با صد هزار موعظه آدم نمی شود

امروز اگر که فرصت توبه هدر دهیم

فردا همین مجال فراهم نمی شود

گرچه پرم وا می شود با ذکر استغفارها | مناجات با خدا | محمدجواد پرچمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

گرچه پرم وا می شود با ذکر استغفارها

پرواز دشوار است با سنگینی این بارها

گرچه تو خوبی من بدم هر بار گفتی آمدم

توفیق پیدا کردم از فیض نگاه یارها

در سینه مانده آهم ، خیلی دلم گرفته | مناجات با خدا | محمدجواد شیرازی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

در سینه مانده آهم ، خیلی دلم گرفته

خسته از اشتباهم ، خیلی دلم گرفته

بر نفس خود اسیرم ، از شرم سر به زیرم

از بس که رو سیاهم خیلی دلم گرفته

گرچه من را می توانی زود از سر وا کنی | مناجات با خدا | رضا دین پرور

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

گرچه من را می توانی زود از سر وا کنی

تا سحر این پا و آن پا می کنم در وا کنی

آمدم دیگر بمانم پس مرا بیرون نکن

مشت خاک آورده ام که کیسه ی زر وا کنى

عمر با غفلت گذشت و صرف قیل و قال شد | مناجات با خدا | محسن حنیفی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

عمر با غفلت گذشت و صرف قیل و قال شد

روسیاهی قسمت این عبد بد اقبال شد

اعتقادم پیش رنگ دار دنیا رنگ باخت

بنده ات تطمیع شد ، غافل شد و اغفال شد

وقت خوش دعا شده ، دست مرا بگیر | مناجات با خدا | محمدحسین رحیمیان

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

وقت خوش دعا شده ، دست مرا بگیر

درهای خیر وا شده دست مرا بگیر

کرده جواب هر کس و ناکس مرا خدا

این درد بی دوا شده ، دست مرا بگیر

سال ها فکر من این است که تو الزاماً | مناجات با خدا | حسین قربانچه

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

سال ها فکر من این است که تو الزاماً

از دعای چه کسی این همه خوبی با من

لحظه به لحظه ، دقیقه به دقیقه ، هر آن

لطف بی حد تو شد شامل من ، اما من

لطف بى حدّ کریمان قابل توضیح نیست | مناجات با خدا | حسین قربانچه

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

لطف بى حدّ کریمان قابل توضیح نیست

رغبتِ آنان به مهمان قابل توضیح نیست

با لباسى مندرس در میهمانىِ خدا

همنشینى پیش سلطان قابل توضیح نیست

مثل طفلی می نشینم گریه زاری می کنم | مناجات با خدا | آرش براری

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

مثل طفلی می نشینم گریه زاری می کنم

تا در آغوشم نگیری بی قراری می کنم

با تو بعضی وقت ها ساز مخالف می زنم 

با تو بعضی وقت ها ناسازگاری می کنم

یک قطره اشک شرم مرا " یم " حساب کرد | مناجات با خدا | علی اکبر لطیفیان

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

یک قطره اشک شرم مرا " یم " حساب کرد

کوثر حساب کرد ، و زمزم حساب کرد

آه یکى گرفت ، به پاى همه نوشت

ما با هم آمدیم که با هم حساب کرد

سر به زیر آمدم ای یار ، الهی العفو | مناجات شب قدر | محمد قاسمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

سر به زیر آمدم ای یار ، الهی العفو

آمدم حضرت غفّار ، الهی العفو

آمدم مجلس اَحیا مگر اِحیا بشوم

مددی یار مددکار ، الهی العفو

در گدایی خودت نام مرا مشهور کن | مناجات با خدا | آرش براری

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

در گدایی خودت نام مرا مشهور کن

دست هایم را ز دامان بقیه دور کن

چند وقتی می شود که چاه تاریکی شدم

قلب تاریک مرا ای ماه غرق نور کن

وقت آن است به ما باده ی نابی برسد | مناجات با خدا | علی ذوالقدر

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

وقت آن است به ما باده ی نابی برسد

جام در دست گرفتیم ، شرابی برسد

لن ترانی و ترانی چه تفاوت دارد

هدف آن است فقط از تو جوابی برسد

غروب شد ؛ لک صُمنا در این سرا پیچید | مناجات با خدا | علیرضا خاکساری

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

غروب شد ؛ لک صُمنا در این سرا پیچید

میان خانه ی دل عطر ربنا پیچید

در این بهار مناجات عاشقان هر شب

" نصبتُ وجهیِ " سائل به هر کجا پیچید

بر آستان تو ای جان ، فقیر آمده ام | مناجات با خدا | محمد قاسمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

بر آستان تو ای جان ، فقیر آمده ام

خدا نگاه بکن ! سر به زیر آمده ام

از آن توست بزرگی و من شبیه همه

صغیر هستم و پیشت حقیر آمده ام

جای خلوت کردن و بیتوته جلوت می کنم | مناجات با خدا | رضا قربانی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

جای خلوت کردن و بیتوته جلوت می کنم

پنبه ای در گوشم و یک ریز صحبت می کنم

من خودم وضعم خراب است و گنه کارم ولی

این و آن را دائما دارم نصیحت می کنم

گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد | مناجات با خدا | محمد فردوسی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد

دست من نیز به آن چشمه ی کوثر برسد 

اگر از شانه ی من بار گنه بردارید

پای این بنده هم از عرش فراتر برسد 

حتى اگر نبخشد ، این چشم تر می ارزد | مناجات با خدا | علی اکبر لطیفیان

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

حتى اگر نبخشد ، این چشم تر می ارزد

این دور هم نشینى وقت سحر می ارزد

جاى گدا نشستن در خانه ى کرم نیست

هر وقت می نشیند در پشت در می ارزد

بیمار می شوم که پرستاری ام کنی | مناجات با خدا | محمد سهرابی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

بیمار می شوم که پرستاری ام کنی

خود را زمین زدم که هواداری ام کنی

گوشم پر از نصیحت و حرف است ای رفیق

من آمدم که رفع گرفتاری ام کنی

اینجا کریمی هست که بسیار می‌ بخشد | مناجات با خدا | رضا رسول زاده

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

اینجا کریمی هست که بسیار می‌ بخشد

لب وا نکردی تا کنی اقرار می‌ بخشد 

تأثیر استغفار ، اوجِ باور عبد است

قبل از گنه کردن تو را غفّار می‌ بخشد 

بگذارید بر احوال خودم گریه کنم | مناجات با خدا | سید محمد میرهاشمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

بگذارید بر احوال خودم گریه کنم

بر سیه کاری اعمال خودم گریه کنم

فعل و قولم همه بی مورد و مردود بُوَد

جای آن است بر افعال خودم گریه کنم

ماه رحمت ز راه آمده است | مناجات با خدا | مصطفی هاشمی نسب

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

ماه رحمت ز راه آمده است ، حال مردم همه بهارانی ست

دیده ام باز آب و جارو شد ، کوچه باغ دلم چراغانی ست

نرم نرمک ز راه آمده اند عاشقان ، تائبان ، گنه کاران

بارِ عام خدا شروع شده ، لحظه های شریف مهمانی ست

در کل سال ، ماه خدا چیز دیگری ست | مناجات ماه مبارک رمضان | علی سپهری

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

در کل سال ، ماه خدا چیز دیگری ست

حال دعا و اشک و نوا چیز دیگری ست

یک کوله بار معصیت و ماه رحمت است

گریه میان خوف و رجا چیز دیگری ست

مرا به خلوت و ذکر شبانه راهی نیست | مناجات با خدا | محسن حنیفی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

مرا به خلوت و ذکر شبانه راهی نیست

چرا که سهمیه ام غیر روسیاهی نیست

همیشه غیر تو را کرده ام طلب از تو

ببخش ! نیت و مقصود من الهی نیست

نفس آخر کار دستم داد ای معبود من | مناجات با خدا | محمد حسین مهدی پناه

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

نفس آخر کار دستم داد ای معبود من

بغض های من شده فریاد ای معبود من

ماه ، ماه رحمت است و عبد ، عبد رو سیاه

ناله ام را می کنم آزاد ای معبود من

ره به سوی تو به جز خوف و رجا نیست که نیست | مناجات با خدا | محمد جواد شیرازی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

ره به سوی تو به جز خوف و رجا نیست که نیست 

توشه ی عبد به جز اشک و دعا نیست که نیست 

دعوت از اهل گنه شد که بیایید همه

بهتر از این خبری بر فقرا نیست که نیست

در گناه است که آدم کمرش می شکند | مناجات با خدا | مهدی نظری

 

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب 

در گناه است که آدم کمرش می شکند

باغ سرسبز تمام ثمرش می شکند

آن کبوتر که شود صید شیاطین به خدا

آخرش با کمک نَفس پرش می شکند

خاکی اَم بس که زمین خوردم و غفلت کردم | مناجات با خدا | سید پوریا هاشمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

خاکی اَم بس که زمین خوردم و غفلت کردم

آه دیگر به زمین خوردنم عادت کردم

چقدر توبه شکستم ، چقدر برگشتم

چقدر پیش تو احساس خجالت کردم

چشم مرا پیاله ی خون جگر کنید | مناجات با خدا | علی اکبر لطیفیان

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

چشم مرا پیاله ی خون جگر کنید

هر وقت تر نبود به اجبار تر کنید

من کمتر از گدای شب جمعه نیستم

خانه به خانه دست مرا در به در کنید