ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سلام می دهم از راه دور در شب جمعه
سلام بر حرم تو ؛ سلام بر شب جمعه
به سمت صحن و سرای تو ایستاده ام آقا
سلام می دهمت با دو چشم تر ؛ شب جمعه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سلام می دهم از راه دور در شب جمعه
سلام بر حرم تو ؛ سلام بر شب جمعه
به سمت صحن و سرای تو ایستاده ام آقا
سلام می دهمت با دو چشم تر ؛ شب جمعه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بر تشنه محال است که آبی نفرستند
از کوثرشان جام شرابی نفرستند
بین دو حرم هروله کردیم ... محال است
از چشمه ی زمزم مِی نابی نفرستند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
لطف حسین ما را تنها نمی گذارد
گر خلق وا گذارد ، او وا نمی گذارد
او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم
مولا به کام غرقاب ما را نمی گذارد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تو لب گشا و بگو جان ، ببین برای شما
هزار مثل منی می شود فدای شما
تمام خواب و خیالم همین شده یک روز
به روی خاک بیفتد سرم به پای شما
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عشق سالار شهیدان گهری نایاب است
ای خوشا تشنه ی عشقش که ز غم سیراب است
نی که از کرب و بلا سوی جنان باشد در
ز جنان سوی حسین و حرمش یک باب است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کاش می شد بیشتر از این تو را یاری کنند
مردم ایران برایت بیشتر کاری کنند
کاشکی در روضه ها می شد به جای اشک ها
چشمه هایی از طلا از چشم ها جاری کنند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باده های ناب معمولا به ساغر نیستد
چون که با هر ساغری شاناً برابر نیستد
بوی زهرا می دهد هرکس به روضه می رود
واقعا بیچاره آنان که معطر نیستند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مِهر کسی شبیه تو بر ما شدید نیست
بُرده ست نوکری که ز تو ناامید نیست
در فتح باب رحمت حق دست سائلان
غیر از محبت به کریمان کلید نیست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بال هایم هوس با تو پریدن دارد
بوسه از خاکِ قدم های تو چیدن دارد
دلربای دل عشاقی و تا روز جزا
ناز چشمان سیاه تو خریدن دارد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سائل خانه ی تو گر چه زیاد است زیاد
کرمت چند برابر چه زیاد است زیاد
این طرف ها گذری کن که ببینی اینجا
در مسیر قدمت سر چه زیاد است زیاد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آتش عشق تو گر نیست کسی ایمن نیست
بی عنایات شما خضر شدن ممکن نیست
مومن آن است که از عشق تو دیوانه شود
هرکسی نیست گدای در تو مومن نیست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با نگاهی هر که را خواهی تو آقا می کنی
کافری لاقید را الگوی تقوا می کنی
یک شبه مست محل را می کشانی سوی خود
در بساط روضه او را پیر دانا می کنی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دست دلم باز به دامان توست
منتظر جوشش احسان توست
گفت پیمبر به تو ای نور عین
جنت حق وقف محبان توست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ز هر طرف مه رخساره ات به جلوه گری ست
خموش باد نگاهی که ناظر دگری ست
دو صد مسیح نفس مانده واله و مبهوت
که در فضای شفاخانه ات عجب اثری ست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مهر تو را به عالم امکان نمی دهم
این گنج پر بهاست ، من ارزان نمی دهم
گر انتخاب جنّت و کویت به من دهند
کوی تو را به جنّت و رضوان نمی دهم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند
سوختگان غمت ، با غم دل خرمند
هر که غمت را خرید ، عشرت عالم فروخت
با خبران غمت بی خبر از عالمند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خوشا از دل نم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن
خوشا زان عشقبازان یاد کردن
زبان را زخمه ی فریاد کردن
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باز برون آمده ماه از نقاب
بس کن و بیهوده متاب آفتاب
زهره ی زهرا قمر آورده باز
از همه شوریده تر آورده باز
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
می آیم از رهى که خطرها در او گم است
از هفت منزلى که سفرها در او گم است
از لابه لاى آتش و خون جمع کرده ام
اوراق مقتلى که خبرها در او گم است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر جا حضور اهل بُکا فوق العاده است
معلوم می شود که فضا فوق العاده است
در مجلسی که زمزمه و شور و گریه هست
بی شک نگاه مادر ما فوق العاده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در فضایی ملکوتی تر و روحانی تر
دفتر شعر من امشب شده نورانی تر
دل به دریا زدم این مرتبه ؛ طوفانی تر
آسمانی ترم این دفعه و بارانی تر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سر را قرار شد که به سامان بیاورند
بر جسم بی حیات زمین جان بیاورند
اعجاز زنده کردن مرده که سخت نیست
باید که گبر برده و سلمان بیاورند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ذکر خیر تو شد و فطرست اینجا آمد
نوکری گفت حسین ، حال دلم جا آمد
باز هم بوی خوش تربت اعلی آمد
رفت در دست تو این دست که بالا آمد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب ز دل میکده پیمانه رسیده
جبریل خبر کرده که دردانه رسیده
هر کس که به پشت در میخانه رسیده
از زیر لبش ناله ی مستانه رسیده :
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آمد از جانب حق سبط پیمبر امشب
عرش و فرش از قدمش گشت منوّر امشب
کوریِ هر چه حسود است به پیغمبر ما
آمده آیه ای از سوره ی کوثر امشب
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نوری به نسل ساقی کوثر اضافه شد
ماهی به روی دامن مادر اضافه شد
مولودی آمد و نمک نان خلق شد
بر رزق سفره ها دو برابر اضافه شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
روی صحفه ، قلم نوشت حسین
پشت هم پشت هم نوشت حسین
تا که از کنج خانه راه افتاد
اشکِ چشم ترم نوشت حسین