قیاسی ساده می بندم امامی با پیمبر را | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | مهدی رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

قیاسی ساده می بندم امامی با پیمبر را

غم موسی بن عمران و غم موسی بن جعفر را

دوتا موسی که هر دو رهبری کردند در عالم

یکی قوم مسلمان را و آن یک قوم کافر را

ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺷﮑﻢ ﺣﺎﻝ ﭼﺸﻤﻢ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | محمود شریفی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺷﮑﻢ ﺣﺎﻝ ﭼﺸﻤﻢ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ 

ﺳﻬﻢ ﺩﻝ ﻃﻮﻓﺎﻧﯽ ﺍﻡ ﺍﻣﺸﺐ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ 

ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺍﻡ ﺍﺯ ﮔﺮﺩﺵ ﺍﯾﻦ ﭼﺮﺥ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮ 

ﻣﻄﻤﻮﺭﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺧﻤﻪ ﯼ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻭ ﺣﯿﺮﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ 

هر عاشق سرگشته ای که غرق حیرانی ست | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | علیرضا خاکساری

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

هر عاشق سرگشته ای که غرق حیرانی ست

آقاست مادامی که در دام تو زندانی ست

در سینه ام جز مهر تو جاری نخواهد شد

با شوق مدح تو لبم گرم غزل خوانی ست 

دارد نشان یوسف از زندان بر شانه های باد می آید | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | محسن ناصحی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

دارد نشان یوسف از زندان بر شانه های باد می آید

اما نمی دانم چرا دارد پیراهن از بغداد می آید

وَاجعل مِن اَهلی خواند و هارون را ، موسی کنار خود برادر دید

موسی بن جعفر را چرا هارون با منطق بیداد می آید

کاش از او خبری را به پسر می بردند | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | مهدی نظری

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

کاش از او خبری را به پسر می بردند

که برای پدرش خون جگر می بردند 

همه از غصه ی زندان بلا بی خبرند

لااقل کاش به معصومه خبر می بردند 

چه می فهمم من از درد و مصیبت های در زندان | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | علیرضا خاکساری

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

چه می فهمم من از درد و مصیبت های در زندان 

که می خواهم بخوانم روضه ی آقای در زندان 

فقط این را بگویم فکر و ذکر دخترش این است

چه آید نیمه شب ها بر سر بابای در زندان 

دیوان شاعران همه از عشق دم زدند | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | محسن حنیفی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

دیوان شاعران همه از عشق دم زدند

یعنی برای شرح نگاهش قلم زدند 

بدکاره هم به یُمن سجودش انابه کرد

بعدش غزل غزل همه حرف از صنم زدند 

دوباره سائلی آمد به دربار تو یا سلطان | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | مهدی علی قاسمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

دوباره سائلی آمد به دربار تو یا سلطان

دوباره بر سر خوانت شده ریزه خورت مهمان

اگر روزی کند مادر به دردت می خورم آخر

مگر صحن و سرای تو نمی خواهد سگ دربان ؟

از زخم و درد و رنج ها منظومه دارم | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | محمد جواد شیرازی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 از زخم و درد و رنج ها منظومه دارم

از عمر خود پرونده ای مختومه دارم

دردی شبیه مادر مظلومه دارم

امشب هوای دخترم معصومه دارم

در این زندان که ره بسته است پرواز صدایم را | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | علی اکبر لطیفیان

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

در این زندان که ره بسته است پرواز صدایم را

نمی بینم کسی را جز خودم را و خدایم را

سرم را می گذارم روی زانوهای لرزانم

یکایک می شمارم غصه های زخم هایم را

عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | محسن عرب خالقی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را

خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را

روزی ما کرده خدا باب الحوائج را

از ما نگیرد کاش "یا باب الحوائج " را

حساس ترین آینه را می بردند | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | وحید قاسمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

حساس ترین آینه را می بردند

بر شانه ی سنگ ها ، کجا می بردند ؟

با این که سلیمان زمانت بودی

تابوت تو را غلام ها می بردند

چشم هایت اگر چه طوفانی | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | یوسف رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

چشم هایت اگر چه طوفانی

قلبت اما صبور و آرام است

شوق پرواز در دلت جاری ست

شب اندوه رو به اتمام است

پر بسته بود ... وقت پریدن توان نداشت | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | محمد بیابانی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

پر بسته بود ... وقت پریدن توان نداشت

مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت

خو کرده بود با غم زندان خود ولی

دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت 

گوشه ی دخمه خلوتی دارد | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | وحید قاسمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

گوشه ی دخمه خلوتی دارد

کوه طورش همین سیه چال است

نمکِ آخرِ مناجاتش

روضه های شهید گودال است

ناگهان خلوت من با زدنی ریخت به هم | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | علی اکبر لطیفیان

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

ناگهان خلوت من با زدنی ریخت به هم

مجلس ذکرِ مرا بد دهنی ریخت به هم 

رویِ این ساقِ ترک خورده بلندم کردند

استخوانم پسِ هر پا شدنی ریخت به هم

زندان صبر بود و هوای رضای او | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | رحمان نوازنی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

زندان صبر بود و هوای رضای او

شوقش کشیده بود به خلوت سرای او

زندان نبود ، چاه پر ازکینه بود و بس

زنده به گور کردن آیینه بود و بس

زیر سنگینی زنجیر سرش افتاده | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | حسین رستمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

زیر سنگینی زنجیر سرش افتاده

خواست پرواز کند دید پرش افتاده

می شود گفت کجا تکیه به دیوار زده ست

بس که شلاق به جان کمرش افتاده

در میان هلهله سوز و نوا گم می شود | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | قاسم نعمتی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

در میان هلهله سوز و نوا گم می شود

زیر ضرب تازیانه ناله ها گم می شود 

بس که بازی می کند زنجیر ها با گردنم

در گلویم گریه های بی صدا گم می شود 

مردی که نام دیگر او "آفتاب" است | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | محمد فردوسی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

مردی که نام دیگر او "آفتاب" است

بین غل و زنجیر هم عالی جناب است

حبل المتین ماست یک تار عبایش

این مرد از نسل شریف بوتراب است

زندان رواق روشنی شد غرق نورت | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | قاسم صرافان

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

زندان رواق روشنی شد غرق نورت

دیوارها نمناک از شرم حضورت

دهلیزها مستند هنگام عبورت

زنجیر تسبیحی به دستان صبورت

چشم هایش همه را یاد خدا می انداخت | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | محسن حنیفی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

چشم هایش همه را یاد خدا می انداخت

لرزه بر جان و دل تک تک ما می انداخت

پا برهنه همه بر بُشر شدن مشتاقیم

نظری کاش که بر ما ، گذرا می انداخت

خورشید کبود و نیلی و مخمل کوب | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | وحید قاسمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

خورشید کبود و نیلی و مخمل کوب !

دیدیم تو را چه دیر در سمت غروب

در مغرب شانه های ترکان سیاه

بی غسل و کفن به روی یک تخته ی چوب

در دل خاکم و امّید نجاتی دارم | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | محمد سهرابی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

در دل خاکم و امّید نجاتی دارم

در دل امّید و به لب ها صلواتی دارم

مرگ ، همسایه ی دیوار به دیوار من است

منم آن زنده که هر شب سکراتی دارم

آهسته گذارید روی تخته تنش را | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | علی اکبر لطیفیان

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

آهسته گذارید روی تخته تنش را

تا میخ اذیت نکند پیرهنش را

اصلاً بگذارید رویِ خاک بماند

زشت است بیارند غلامان بدنش را

نور چشم ترم ، ای ز جان بهترم | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | حاج محمدرضا طاهری | به همراه متن نوحه | اختصاصی خیمه

دریافت فایل صوتی 

متن نوحه در ادامه ی مطلب

حتی صدای مرد زندان‌بان گرفته | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | قالب غزال | مجید لشگری

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

زندان گرفته 

حتی صدای مرد زندان‌بان گرفته

حتی زنی بد

از ساحتش بوی خوش ایمان گرفته

زنجیر و پابند

از استخوان‌هایش توان و جان گرفته

دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | علی اکبر لطیفیان

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت

از بال من شکسته ترین آفرید و رفت

خون گلوی زیر فشارم که تازه بود

با یک اشاره روی لباسم چکید و رفت

می خواستند داغ تو را شعله ور کنند | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | رحمان نوازنی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

می خواستند داغ تو را شعله ور کنند

وقتی که سوختی همه را با خبر کنند

می خواستند دفن شوی زیر خاک ها

تا زنده زنده از سر خاکت گذر کنند

اشک زنجیر به حال بدنم میریزد | شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام | روح الله عیوضی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

اشک زنجیر به حال بدنم میریزد

گریه بر بی کسی زخم تنم میریزد 

آسمان راه گلوی قفسم را بسته

عرق بال من از پیرهنم میریزد