خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۱۲۵۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن شعر» ثبت شده است

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


رسم کریم هاست غم یار می خورند

در عمر خویش غصه ی بسیار می خوردند 

راز نگفته دردلشان موج میزند

از دوست زهر و طعنه زاغیار می خورند 

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


امروز اربعین عزیز دو عالم است

یا این که روز دوم ماه محرّم است ؟

یک قافله رسیده که ره توشه اش غم است

یک قافله که قامت بانوی آن خم است

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


من که مأموریت خود را به سر آورده ام

خاطراتی تلخ از داغ سحر آورده ام

گوییا یک عمر بود این اربعینی که گذشت

از شب مرگ یتیم تو خبر آورده ام

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اربعینی در دلم حال و هوایت مانده است

پس شمیم سیب سرخ روضه هایت مانده است

اربعینی گریه کردم من برایت روز و شب

تا به حالا بر تنم رخت عزایت مانده است

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بهترین فیض را به من دادند

به سوالم جواب لن دادند

عاشقان وصال تو اول

به مکافاتِ عشق تن دادند 

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


این جمعه نیز سینه زنت گریه می کند

از غصه ی نیامدنت گریه می کند

دارد زمین کرب و بلا از فراق تو

در پیش جد بی کفنت گریه می کند

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


کاروان داشت می رسید از راه ، دل زینب در التهاب افتاد

تا که چشمِ ستاره های کبود ، به سرِ قبرِ آفتاب افتاد

کاروانی که از هزاران دشت از سرِ شوق با سر آمده بود

به مرورِ غمِ خودش که رسید ، کم کم از مرکبِ شتاب افتاد

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شدم اسیر غمی جانگداز پشت سرت

... و زنده ام به دو نذر و نیاز پشت سرت

یکی به نذر دوباره تو را بغل کردن

و دوم اینکه شوم سرفراز پشت سرت

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نازنین یار ! مرا باز ندیدی ! باشد!

به گمانم که دل از من تو بریدی ! باشد!

بود همواره امیدم که مرا می خواهی

من همانم که نشستم به امیدی ، باشد!

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عشقت مرا دوباره از این جاده می‌برد

سخت است راه عشق ولی ساده می‌برد

پای پیاده آمدم و شوق وصل تو

من را اگر چه از نفس افتاده ، می‌برد

مسافر کربلا

022

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از دهِ آباد ما ویرانه می ماند به جا

آخرش از نام ما افسانه می ماند به جا

آن قدرها آمدند و آن قدرها می روند

سال هاى سال این میخانه می ماند به جا 

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هر که باشد در دلش حال و هوایت بیشتر

گریه خواهد کرد بین روضه هایت بیشتر

گرچه عمری سائل لطف و مرامت مانده ام

می شوم شب های جمعه من گدایت بیشتر

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد

نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد

خوشا به حال خیالی که در حرم مانده

و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد

مسافر کربلا

020

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


 من که در پیچ و خم جاده ی دنیا ماندم

دردم این است چرا این همه تنها ماندم؟!

یک نفر نیست به داد منِ تنها برسد؟

در پی «راه بلد» در دل صحرا ماندم

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آنـچـه از مـن خواسـتـی بـا کاروان آورده ‏ام

یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده ‏ام

از در و دیـوار عـالـم فـتــنـه می ‏بـاریـد و من

بـی ‏پـنـاهـان را بـدیـن دارالامــان آورده‏ ام

مسافر کربلا

01

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد

اول قدم آن است جگر داشته باشد

جز گریه ی طفلانه ز من هیچ نیاید

دیوانه محال است خطر داشته باشد

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اول شعر که یا رب بشود خوب تر است

عشق بازی به دل شب بشود خوب تر است

هر کسی در پی وصل است بگویید به او:

با توسل که مقرّب بشود خوب تر است

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دوباره روضه ی با آب و تاب میگیرم

من از مراثی ام آخر جواب میگیرم 

سه روز کرده کفن چون تن تو را خورشید

عزا برای تو با آفتاب میگیرم 

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


قلبش شکسته بود و نگاهش به راه بود

پژمرده از ندیدن خورشید و ماه بود

با آنکه رنگ چادر او رفت در مسیر

از هر طرف اسیر هجوم نگاه بود

مسافر کربلا

018

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عکس زیبای نگارم شبی از قاب افتاد

و همان دم دل من از تب و از تاب افتاد 

خون او تا به زمین ریخت ، معطر شد دشت

اعتبار ختن و نافه و عناب افتاد 

مسافر کربلا

013

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود

شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود 

نخستین اتفاق تلخ‌تر از تلخ در تاریخ که

پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرّم بود

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هستی بدون گوهر مهرت بها نداشت

دیگر چه داشت حضرت حق ، گر تو را نداشت ؟

گلخانه بود اگر همه عالم بدون تو

ویرانه بود بی گل رویت ، صفا نداشت

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


غم تا غم یار است از غم خیر دیدیم 

از گریه و از آه و ماتم خیر دیدیم 

هر وقت دم دادیم تو بر ما دمیدی 

مابین دم دادن دمادم خیر دیدیم 

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عاشق شدم دوباره سرم را بیاورید

بار گران در به درم را بیاورید

اصلاً سیاه شد که ز داغش شود سفید

ای قوم روضه خوان ، جگرم را بیاورید

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


این روزها پر از تب مولا کجایی ام

اما هنوز کوفه ای از بی وفایی ام

ای زخمی از دورویی من! دوست دارمت

در گیر و دار تیرگی و روشنایی ام

مسافر کربلا

017

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


غیر از غم معشوق در عالم خبرى نیست

جایی خبرى نیست که از غم خبرى نیست

پروانه پرش سوخت ولى آبرویش شد

ما هم دلمان سوخته ، این کم خبرى نیست 

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما