ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تو کیستی ؟ تمـام بهشـت پیمبـری
نه ! از بهشت هم به مشامش نکوتری
گفتم تو مادر حسنینی ولی درست
دیـدم همـه پیامبـران را تو مادری
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بگو ز جان بهارم خزان چه می خواهد؟
فراق لعنتی از جانمان چه می خواهد؟
مگر که شوهرت از این جهان چه می خواهد؟
به غیر ماندنت ای نیمه جان چه می خواهد؟
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اظهار درد دل به زبان آشنا نشد
دل شد ز خون لبالب و این غنچه وا نشد
آن جا از آن زمان که جدا از تنم شده است
یک دم سر من از سر زانو جدا نشد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در وجودش خدا که دید تو را
خنده ای کرد و برگزید تو را
ذات حق بود و مصطفی و علی
یا علی گفت و آفرید تو را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در را شکستند
با کینه توزی قلب حیدر را شکستند
ای اهل عالم
آیینه ی روی پـیـمـبـر را شکستند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تا نفس در سینه دارم یاد زهرا می کنم
خویش را وقف دل ناشاد زهرا میکنم
صاحبش زهراست هر جا که حسینیه بود
پس دل خود را حسین آباد زهرا می کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
درد یک سوخته را سوخته ها می فهمند
روضه ی سخت مرا اهل سما می فهمند
نیست وصفی به جهان سخت تر از روضه ی من
سختی وصف غمم را شعرا می فهمند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خدا حقیقت نـور است و مظهرش زهراست
نبی عصـــاره ی قــرآن و کــوثـرش زهراست
چه غم که قلّه ی امکان شود به طـوفان غرق
علـی سفینه ی نوح است و لنگرش زهراست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شکر می گویم خدا را چون که خوان فاطمه
باز هم گسترده شد بر شیعیان فاطمه
فاطمیّه آمد و دست مرا زهرا گرفت
تا که باشم چند روزی میهمان فاطمه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
لحظه های عاشقی پیش تو معنا می شود
قطره با یک گوشه ی چشم تو دریا می شود
از کرامات تو آوردند در تاریخ که
دختر نه ساله ای امّ ابیها می شود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گریه گره گشای تو هفتاد و پنج روز
رفتن شده بنای تو هفتاد و پنج روز
روح الامین برای تو روضه می آورد
این خانه شد حرای تو هفتاد و پنج روز
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوبـاره شد وجود من اسیر و مبتلای تو
مثل همیشه این قلم دم زند از وفای تو
عرض ادب به ساحت شما روانه می کند
قافیه های شعر هم خلق شده برای تو !
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چشم تو کعبه ی همه حاجات حیدر است
گلخنده ات صفای مناجات حیدر است
مادر ، تو گفته ای که فدایی حق شدن
راه رسیدن به ملاقات حیدر است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بین روضه می شود حس چون حضور فاطمه
بیت الاحزان است هیأت یا که طور فاطمه
ساده و خلوت ولی خیر کثیر عالم است
روضه های خانگی و جمع و جور فاطمه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بى خانه زیر سایه ی دیوار خوش ترست
دیوانه بین کوچه و بازار خوش ترست
از هر چه بگذرم سخن یار خوش ترست
یعنى کلام حیدر کرار خوش ترست:
من عاشق محمدم و جار می زنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بخشش و جود و کرم در انحصار مجتبی ست
گردش مهر و ملک دور مدار مجتبی ست
خانه اش مهمان سرای مردم بیچاره بود
نان گرم و روی خوش اینها شعار مجتبی ست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در آسمان چشم تو رأفت گذاشتند
آثاری از طلوع محبت گذاشتند
با خلقت تو ای همه ی آبروی خلق
منّت سر اهالی خلقت گذاشتند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سکوت عقربه ها را زمان به وجد آمد
حضور سبز تو را آسمان به وجد آمد
قدم گذاشتی آهسته در دل دنیا
جهان به شوق در آمد، جهان به وجد آمد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
جنگ با زهر چون که تن به تن است
اثرش مستقیم بر بدن است
زهر در واقع اولین اثرش
روی هر فرد ، خشکی دهن است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر نفس هوهوی تیغت سبقت از طوفان گرفت
محتضر از عطر نان سفره ی تو جان گرفت
گندم ری هم برای توست ، نه فرزند سعد
این چنین عبدالعظیمت خانه در تهران گرفت