خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۳۹۳ مطلب با موضوع «شاعران :: دیگران» ثبت شده است

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


قد قامت الصلواه قلم شور تا گرفت

بیت نخست را غزلم از حرا گرفت

تا سنگ پشت سنگ به او اقتدا کند

لب های غار وا شد و بوی خدا گرفت

مسافر کربلا

9

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


داغی اگر نبود که گریان نمی شدیم

لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم

 یا ایّها الرّسول بدون دعای تو

از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم

مسافر کربلا

حسین74

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ما ولایت مدار زاده شدیم

با دم ذوالفقار زاده شدیم

پای دین استوار زاده شدیم

همه مجنون یار، زاده شدیم

مسافر کربلا

حسین70

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به زخم های تنت چون اشاره می کردم

به دامن از مژه جاری ستاره می کردم

برای رفتنِ تا کوفه ، داشتم تردید

به مصحف بدنت استخاره می کردم

مسافر کربلا

حسین69

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بی تو روز و شب اسیر ماتم و هجران شدم

اربعینی در عزایت سوختم گریان شدم

آسمان با رفتن تو بر سرم آوار شد

ای سر و سامان زینب، بی سر و سامان شدم

مسافر کربلا

حسین84

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 

شبیهِ هر چه که عاشق، سَرَت جدا شده است

تمامِ هستیِ پهناورت جدا شده است

غزل چگونه بگویم ز قطعه های تنت؟!

که بیت بیتِ تو از پیکـرت جدا شده است

مسافر کربلا

012

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بعد از تو آفتاب به دردی نمی‌ خورد

شب های ماهتاب به دردی نمی‌ خورد

وقتی تو تشنه ماندی ، از آن روز تا ابد

دجله ، فرات ، آب به دردی نمی‌ خورد

مسافر کربلا

013

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خال لب تو نقطه ی آغاز درسمان

اول " الف " مثال " اباالفضل " ، " آسمان "

" با " مثل بانوان حرم مثل بی کفن

" تا " مثل تاولی که زده پای کودکان

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


باز این چه شورش است مگر محشر آمده

خورشید سر برهنه به صحرا در آمده

آتش به کام و زلف پریشان و سرخ روی

این آفتاب از افقی دیگر آمده

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تا که خون در رگ است و جان به تنم

به عزیزت قسم که سینه زنم

آن که از گاهواره تا مردن

دیده اش از غمت تر است ، منم

مسافر کربلا

022

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شب تا سحر یک ریز صحرا گریه می کرد

پیش از طلوع صبح ، فردا گریه می کرد

تقدیر می خواهد دلش فردا نیاید

آخر چرا دنیا سرا پا گریه می کرد

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادمه ی مطلب


نشسته سایه ای از آفتاب بر رویش

به روی شانه ی طوفان رهاست گیسویش

ز دوردست سواران دوباره می آیند

که بگذرند به اسبان خویش از رویش

مسافر کربلا

 017

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای زلف خون فشان تواَم لیله البرات

وقت نماز شب شده حی علی الصلوه

برخیز روی نیزه ببین صف کشیده اند

پشت سرت تمامی ذرات کاینات

مسافر کربلا

018 

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شن بود و باد ، قافله بود و غبار بود

آن سوی دشت ، حادثه ، چشم‌ انتظار بود

فرصت نداشت جامه ی نیلی به تن کند

خورشید ، سر برهنه ، لب کوهسار بود

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آن شب قدر که این تازه براتش دادند

فرصت درک دعای عرفاتش دادند

گفت از : " نون و قسم بر قلم و آنچه نوشت "

جوهر و لیقه و اوراق و دواتش دادند

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


مانده بودم ، غیرت حیدر به فریادم رسید

در وداعی تلخ ، پیغمبر به فریادم رسید

طاقتم را خواهش اکبر ، در آن ظهر عطش

برده بود از دست ، انگشتر به فریادم رسید

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بند اول

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بى نفح صور خاسته تا عرش اعظم است

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


این قاسطین که قلب شما را شکسته اند

قوم به جای مانده ز آل امیه اند

تعجیل کن امام زمان ، این حرامیان

در فکر انهدام ضریح رقیه اند

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نسیم تلخ پر از انکسار می آید

و ذوالجناح دگر بی سوار می آید

به باد رفته گمانم تمام هستی او

به سمت خیمه چه بی اختیار می آید

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دستی افتاد ز تن ، دست دگر یاری کن

گرچه بی تاب شدی خوب علمداری کن

مشک ! نومید مشو ، تا به حرم راهی نیست

تو در این معرکه ی درد مرا یاری کن

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


حتماً ز سینه قلب پدر کنده می شود

وقتی که بر زمین پسر افکنده می شود

افتد اگر خراش به یک ناخن پسر

پا تا سر پدر ز غم آکنده می شود

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


برسان زود جوانان حرم را عباس

که بیارند به خیمه پسرم را عباس

دسترنجِ همه ی عمر مرا باد تکاند

جمع کن روی عبایم ثمرم را عباس

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


همین که در وسط معرکه پسر افتاد

هزار مرتبه تا پیش او پدر افتاد

بلند می شد و باز هم زمین می خورد

همین که دید علی را چو محتضر ، افتاد

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خواستی پر بکشی تا که کبوتر بشوی

از پدر دور شوی عرصه ی محشر بشوی

خواستی که نفر اول میدان باشی

زودتر سر بدهی تا که کمی سر بشوی

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در خداحافظی اش سیل حرم را می برد

راه می رفت و همه چشم ترم را می برد

نفسش ارثیه ی فاطمه امّا چه کنم

دست غم نور چراغ سحرم را می برد

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دل مجنون همیشه با لیلاست

می رود سوی هر کجا لیلاست

قدم عاشقی که برداری

بعد از آن اختیار با لیلاست

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ملاک شیعگی ما ولایت هادی‌ ست

تمام دلخوشی ما محبت هادی‌ ست

میان جامعه‌ ای در گذار ایامیم

که نور جامعه‌ اش از روایت هادی‌ ست

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شروع عشق به نام خدا به نام شما

من آفریده شدم تا شوم غلام شما

هزار شکر نبوده هنوز روی سرم

به غیر سایه ی لطف علی الدوام شما

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


طلوع صبح می پرد دو پلک من برای تو

دلم عجیب می کند هوای تو ، هوای تو ...

و بعد از آن دو چشم من پر از خیال می شود

و چکه چکه می کند به راه آشنای تو

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نخل زردم جوانه می خواهم

کفترم آب و دانه می خواهم

بر فراز مناره های حرم

گوشه ای باز لانه می خواهم

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما