ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گوهری سنگین بها از ابر گوهربار ریخت
کز غم جانسوز او خون از در و دیوار ریخت
تا ز گلزار حقایق نوگلی بر باد رفت
شاخه ی طوبی مثالی را ز آسیب خسان
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گوهری سنگین بها از ابر گوهربار ریخت
کز غم جانسوز او خون از در و دیوار ریخت
تا ز گلزار حقایق نوگلی بر باد رفت
شاخه ی طوبی مثالی را ز آسیب خسان
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سینه ای کز معرفت گنجینه ی اسرار بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود ؟
طور سینای تجلی مشعلی از نور شد
سینه ی سینای وحدت مشتعل از نار بود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اگر دیدی گل یاسی به روی چهره نم دارد
مپرس از درد و اندوهش مجال گریه کم دارد
نشاط صبحِ باغی را اگر طوفان به هم می زد
مپرس از باغبان حال نهالی را که غم دارد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مادرم در بستر است این روزها
روزیم چشم تر است این روزها
مردمِ شهر مدینه کارشان
ترک نهی از منکر است این روزها
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ما به زیر علم زهراییم
گرد و خاک قدم زهراییم
افتخار همه ی ما این است
نوکران عجم زهراییم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چه کنم درد و بلای تو به جانم ، چه کنم
به نگاهِ نگرانت نگرانم ، چه کنم
اهل یثرب ز من و گریه ی من بیزارند
نا گزیرم که در این شهر نمانم ، چه کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مردم شهر رسیدند ولی با آتش
آمده لشکر ابلیس سراپا آتش
داشت از درد تنِ خانه به خود می پیچید
داد زد کوبه ی در وای خدایا آتش
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من التماست می کنم دیگر نگو نه
جان حسین و زینب و حیدر نگو نه
محض خوشی بچه ها هم فاطمه جان
یک خنده کن ، جان حسن با سر نگو نه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من و حال و هوای فاطمیه
زنده هستم برای فاطمیه
روز اول نوشت حضرت حق
نام من را گدای فاطمیه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اصلا نفوذ خطبه ی من بی اثر شده است...
...یا این که گوش مردم این شهر کر شده است؟
دیگر نمانده قدرت در جبهه ماندنم
بابا ببین که دختر تو خون جگر شده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اظهار درد دل به زبان آشنا نشد
دل شد ز خون لبالب و این غنچه وا نشد
آن جا از آن زمان که جدا از تنم شده است
یک دم سر من از سر زانو جدا نشد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در را شکستند
با کینه توزی قلب حیدر را شکستند
ای اهل عالم
آیینه ی روی پـیـمـبـر را شکستند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تا نفس در سینه دارم یاد زهرا می کنم
خویش را وقف دل ناشاد زهرا میکنم
صاحبش زهراست هر جا که حسینیه بود
پس دل خود را حسین آباد زهرا می کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خدا حقیقت نـور است و مظهرش زهراست
نبی عصـــاره ی قــرآن و کــوثـرش زهراست
چه غم که قلّه ی امکان شود به طـوفان غرق
علـی سفینه ی نوح است و لنگرش زهراست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شکر می گویم خدا را چون که خوان فاطمه
باز هم گسترده شد بر شیعیان فاطمه
فاطمیّه آمد و دست مرا زهرا گرفت
تا که باشم چند روزی میهمان فاطمه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
لحظه های عاشقی پیش تو معنا می شود
قطره با یک گوشه ی چشم تو دریا می شود
از کرامات تو آوردند در تاریخ که
دختر نه ساله ای امّ ابیها می شود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گریه گره گشای تو هفتاد و پنج روز
رفتن شده بنای تو هفتاد و پنج روز
روح الامین برای تو روضه می آورد
این خانه شد حرای تو هفتاد و پنج روز
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بخوان دعای فرج را که یار می آید
نسیم رحمت پروردگار می آید
بخوان دعای فرج را که ماه منتظران
چو مهر از افق انتظار می آید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوبـاره شد وجود من اسیر و مبتلای تو
مثل همیشه این قلم دم زند از وفای تو
عرض ادب به ساحت شما روانه می کند
قافیه های شعر هم خلق شده برای تو !
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بین روضه می شود حس چون حضور فاطمه
بیت الاحزان است هیأت یا که طور فاطمه
ساده و خلوت ولی خیر کثیر عالم است
روضه های خانگی و جمع و جور فاطمه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آنان که عاشقند و به شیعه ملقبند
از هدیه های خاص خدایی لبالبند
لیلا اگر که سر طلبد سر بیاورند
آماده ی اشاره ی یک دم از آن لبند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عالم تمام عرصه ی جولان زینب است
صد جبرئیل گوش به فرمان زینب است
هرچه بلا به راه خدا میرسد نکوست
نص صریح آیه ی قرآن زینب است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به نام آنکه به ما داد ، درس ایمان را
همان که زندگی اش زنده کرد انسان را
همان که بر همگان درس عاشقی آموخت
ز دست لیلی و مجنون گرفت میدان را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
السلام ای همه ی جلوه ی مادر زینب
فخر پیغمبری و زینت حیدر زینب
می نویسیم فقط نامِ شما را بانو
سطرِ اول ، سر هر برگه ی دفتر " زینب"
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تو کیستی فروغ چراغ هدایتی
تـو لنگر سفینه ی نـوح ولایتـی
ناخوانده درس ، عالمه ی علم عالمی
مکتب نـرفته ، بـحر وسیع روایتی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عاشق طواف کعبه ی آمال می کند
اخلاص را چکیده ی اعمال می کند
عاشق شراب می چکد از دیده ی ترش
با گریه مست می شود و حال می کند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تقصیر ماست غیبت طولانی شما
بغض گلو گرفته ی پنهانی شما
بر شوره زار معصیتم گریه می کنی
جانم فدای دیده ی بارانی شما
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دل مرده ام ز خاک درت زنده می شوم
با مِهر تو چو مهر ، فروزنده می شوم
چون در حریم خویش مرا راه می دهی
از جرم خویش و لطف تو شرمنده می شوم