خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۶۱۶ مطلب با موضوع «اهل بیت علیهم السلام :: امام حسین علیه السلام» ثبت شده است

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای هلال من به بالای سنان قرآن بخوان

قاری قرآن و قرآن را زبان ! قرآن بخوان

با صدای خود مسخّر کن تمام کوفه را

کوفه را هم کربلا کن ؛ هم چنان قرآن بخوان

مسافر کربلا

013

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


طشت طلا و چوب و لب و آیه و شراب

خاکستر و غبار ره و خون و آفتاب

در حیرتم که از چه نرفتی زمین فرو

ای وای من چگونه نشد آسمان خراب

مسافر کربلا

022

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ

دورت بگردد مادرت زهرا  بُنَیَّ

من که وصیت کرده بودم با تو باشد

هر جا که رفتی زینب کبری بُنَیَّ

مسافر کربلا

022

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


مقام قرب خدا یا بهشت اهل ولاست

بهشت اهل ولا یا زمین کرب و بلاست

ورق ورق شده هفتاد و دو کتاب خدا

به هر ورق که زدم تیغ آیه ها پیداست

مسافر کربلا

018

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


 بوی بهشت می وزد از داخل تنور

 موسی گمان کنم که رسیده به کوه طور 

 شبنم کنار ساحل آتش چه می کند ؟

 این سیب سرخ داخل آتش چه می کند ؟

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سیاه ، چهره ی خورشید و تیره ملک خداست

چه روی داده مگر روز محشر کبراست ؟

چه روی داده که قرآن فتاده در یم خون ؟

چه روی داده که خورشید نوک نی پیداست ؟

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 

قرآن بخوان از روی نیزه دلبرانه

یاسین و الرحمان بخوان پیغمبرانه

قرآن بخوان تا خون سرخت پا بگیرد

هم چون درخت روشنی در هر کرانه

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب

از این به بعد و بعد از این آواره زینب

باید خودت یاری کنی ورنه محال است

بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب

مسافر کربلا

013

ادامه ی شعر در ادمه ی مطلب


چشم وا کردم و پرپر شدنت را دیدم

نیزه در نیزه غریبانه تنت را دیدم

زیر پامال کبود سم مرکب ها ، نه

به روی دست ملائک بدنت را دیدم

مسافر کربلا

012

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چون زخم های روی تنت گریه ام گرفت

از پیرهـن نداشتنت گریه ام گرفت

با دیده های سرخِ جگر مثل مادرم

هنگام دست و پا زدنت گریه ام گرفت

مسافر کربلا

022

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شب تا سحر یک ریز صحرا گریه می کرد

پیش از طلوع صبح ، فردا گریه می کرد

تقدیر می خواهد دلش فردا نیاید

آخر چرا دنیا سرا پا گریه می کرد

مسافر کربلا

018

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 

داری عقیله خواهر من گریه می کنی

آیینه ی برابر من گریه می کنی

از لا به لای خیمه دلم تا مدینه رفت

خیلی شبیه مادر من گریه می کنی

مسافر کربلا

017

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خواب دیدم در این شب غربت

خواب دستی عجیب و خون آلود

خواب دیدم که پیکرم خواهر

طعمه ی گرگ های وحشی بود

مسافر کربلا

016

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بمان که روشنی دیده ی ترم باشی

شبیه آیینه ای در برابرم باشی

هوای خیمه ی من بی نگاه تو سرد است

بمان که مایه ی دل گرمی حرم باشی

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گودال قتلگاه است یا این که باغ سیب است ؟

این بوی آشنایی از تربت حبیب است

هر ظهر تشنه اینجا ، در حیرت اولوالعزم

قرآن به روی خاک و انجیل بر صلیب است

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادمه ی مطلب


نشسته سایه ای از آفتاب بر رویش

به روی شانه ی طوفان رهاست گیسویش

ز دوردست سواران دوباره می آیند

که بگذرند به اسبان خویش از رویش

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شب جمعه کنار شش گوشه

دل من حالت عجیبی داشت

می شنیدم صدای قلبم را

چشم من حس بی شکیبی داشت

مسافر کربلا

005 

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


لبریز آه و ندبه و غم گریه می کنم

دلتنگم و به یاد حرم گریه می کنم

یادش بخیر سینه زدن در طواف عشق

یادش بخیر کنج حرم اعتکاف عشق

مسافر کربلا

022

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


کلیم بی کفن کربلای میقاتی

خلیل بت شکن کعبه ی خراباتی

 چه فرق می کند آخر به نیزه یا گودال ؟

 همیشه و همه جا تشنه ی مناجاتی

مسافر کربلا

012

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


قلم به دست گرفتم که ماجرا بنویسم

غریب‌ وار پیامی به آشنا بنویسم

نرفته یک غمم از دل ، غمی دگر رسد از راه

ز خانه‌ ی دل تنگ و برو بیا بنویسم

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


فواره های سرخی از گودال زد بالا

مردی عبای خویش را خوشحال زد بالا

تا بین مقتل معدن الماس پیدا شد

در صنف لشکر قیمت خلخال زد بالا

مسافر کربلا

022

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سینه مشعر ، دل حرم ، میدان دید ما مناست

گر ببندی لب ز حرف غیر ، هر حرفت دعاست

غم مخور گر گم شدی یا خیمه را گم کرده‌ای

سِیر کن تا بنگری گم‌گشته ی زهرا کجاست

مسافر کربلا

 017

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای زلف خون فشان تواَم لیله البرات

وقت نماز شب شده حی علی الصلوه

برخیز روی نیزه ببین صف کشیده اند

پشت سرت تمامی ذرات کاینات

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


با این شتاب فکر کنم سر می آورد !

با این شتاب ، حوصله را سر می آورد

می تازد و غنیمت جنگ غروب را

از چنگ سی هزار نفر ، در می آورد

مسافر کربلا

023

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چوب حراج زد به عقیق لب شما

یک ضربه و دو ضربه و باقی ضربه ها ....

هر چه گذشت ، هیچ کسی مشتری نشد !

بی قیمت است ، گوهر گنجینه ی خدا

مسافر کربلا

018

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در این غروب غریبی ببین کواکب را

به نیزه ها سر زخمیّ نجم ثاقب را

بخوان به لحن حروف مقطعه امشب

حدیث غربت زینب ، بخوان مصائب را

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هفت آسمان حجاب شد و پرده را کشید

اما تمام حادثه را مادر تو دید

وقتی غریب دید تو را باورش نشد

هی چند بار دست به چشمان خود کشید

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گریه بود اولین صدا ، آری ! روز اول که چشم وا کردیم

صاحب اشک ! اسم پاک تو را با همان اشک‌ ها صدا کردیم

شیر می‌ داد مادر و فکرش پیش شش ماهه‌ ی تو بود انگار

شیر مادر اگر که کم خوردیم به " علی اصغر " اقتدا کردیم

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شعله می‌ کشد در من عشق آتشین تو

می‌ کشد مرا بویی سوی سرزمین تو

می‌ شود شروع این بار سال هجری عشقی

تا به راه می‌ افتی مست از مدینه تو

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما