ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گر چه یکی یکی و جدا می برندمان
شکر خدا به کرببلا می برندمان
ماه محرم است و زمان ، غرق ماتم است
باز این چه شورش است و کجا می برندمان ؟
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گر چه یکی یکی و جدا می برندمان
شکر خدا به کرببلا می برندمان
ماه محرم است و زمان ، غرق ماتم است
باز این چه شورش است و کجا می برندمان ؟
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تن که بیمار طبیبان شد دچارش بهتر است
دل که نذر کربلا شد بی قرارش بهتر است
بردن چیزی به دربار کریمان خوب نیست
سائل آقا شدن اصلا ندارش بهتر است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
پروانه شدم تا که بسوزند پرم را
در خون بنشانند ز داغت جگرم را
از خاک قدم هات خدا ساخت مرا و
در دست تو انداخت قضا و قدرم را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همپای گریه ی تو غزل گریه می کند
زنجیر و سنج و طبل و کتل گریه می کند
جغرافیای ذهنی یک شاعر حقیر
مفعول و فاعلات و فعل گریه می کند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هستم در آستانه ی عشقت گداترین
در بین سائلان تو بی دست و پاترین
واضح ترین تجلی ذات خدایی و
من عاشقم به روی شبیه خداترین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بسم رب تمام شاعرها
شاعرانی که از شما گفتند
بسم رب تمام ذاکرها
ذاکرانی که از شما گفتند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
پر از متانت سبزی وقار داری تو
درخت نور به هر لحظه بار داری تو
نفس نفس زدن نَفس من به خاطر توست
که ریشه در نفس بی قرار داری تو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
پروانه ام دوباره مرا آتشم زنید
هر لحظه هر نفس همه جا آتشم زنید
پای فرات ، علقمه فرقی نمی کند
دست شماست تا که کجا آتشم زنید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آسمان با بهشت موعودش پیش ما کربلا نخواهد شد
قلبمان راه عشق را بلد است ، از تو هرگز جدا نخواهد شد
کاش دریا شود دلم شاید کم نیارم غمت که می آید
کاش ... اما خودم که می دانم باز این درد جا نخواهد شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گاهی که غافلی ز خودت می روی ز یاد
گاهی نسیم می کشدت سمت گردباد
گاهی خودت به حال خودت چشم می زنی
باید از این به بعد بخوانی " و ان یکاد "
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ما داغ زخم بر دل مرهم گذاشتیم
یعنی محل به مرهم خود کم گذاشتیم
آن را که راه جنت روی تو را گرفت
نام شریف حضرت آدم گذاشتیم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به عشق روی تو این روزها جوان شده ام
همان که خواست دل خوب تو همان شده ام
از این به بعد خودم اشک روضه ات هستم
ز بس که نام تو را از برم ، روان شده ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هرکس که حسّ و حال مرا درک می کند
این سوز بی زوال مرا درک می کند
کعبه که قرن هاست سیه پوش این عزاست
رنگ سیاه شالِ مرا درک می کند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ز هرچه نعمت ، اگر مهر دوست شامل ماست
بهشت ، باطنِ حال و هوای محفل ماست
مقام قُرب خداوند با بیان درست
جوار رحمت یار " نبی خصائل" ماست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تا زنده ایم شور حسینی شعار ماست
این سبک زندگی سند افتخار ماست
ما انتخاب مادر قامت خمیده ایم
فردا بهشت فاطمه در انتظار ماست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بر تو آن هایی که ابراز ارادت می کنند
خویش را با این ارادت با سعادت می کنند
کارشان در این دو ماهه گریه بین روضه هاست
با لباس مشکی ات کسب شرافت می کنند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تا ابد جلوه گه حقّ و حقیقت سر توست
معنى مکتب تفویض ، على اکبر توست
اى حسینى که تویى مظهر آیات خداى
این صفت از پدر و جدّ تو در جوهر توست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من گریه می کنم که مصفّا کنی مرا
مانند قطره راهی دریا کنی مرا
گرچه برای روضه ی تو کم گذاشتم
دارم امید این که تماشا کنی مرا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عرش زیر علم توست اباعبدالله
فرش خاک قدم توست اباعبدالله
نه فقط دشت جگر سوخته ی کرب و بلا
همه عالم حرم توست ابا عبدالله
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سلام می دهم از راه دور در شب جمعه
سلام بر حرم تو ؛ سلام بر شب جمعه
به سمت صحن و سرای تو ایستاده ام آقا
سلام می دهمت با دو چشم تر ؛ شب جمعه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تو لب گشا و بگو جان ، ببین برای شما
هزار مثل منی می شود فدای شما
تمام خواب و خیالم همین شده یک روز
به روی خاک بیفتد سرم به پای شما
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کاش می شد بیشتر از این تو را یاری کنند
مردم ایران برایت بیشتر کاری کنند
کاشکی در روضه ها می شد به جای اشک ها
چشمه هایی از طلا از چشم ها جاری کنند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باده های ناب معمولا به ساغر نیستد
چون که با هر ساغری شاناً برابر نیستد
بوی زهرا می دهد هرکس به روضه می رود
واقعا بیچاره آنان که معطر نیستند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مِهر کسی شبیه تو بر ما شدید نیست
بُرده ست نوکری که ز تو ناامید نیست
در فتح باب رحمت حق دست سائلان
غیر از محبت به کریمان کلید نیست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بال هایم هوس با تو پریدن دارد
بوسه از خاکِ قدم های تو چیدن دارد
دلربای دل عشاقی و تا روز جزا
ناز چشمان سیاه تو خریدن دارد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سائل خانه ی تو گر چه زیاد است زیاد
کرمت چند برابر چه زیاد است زیاد
این طرف ها گذری کن که ببینی اینجا
در مسیر قدمت سر چه زیاد است زیاد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آتش عشق تو گر نیست کسی ایمن نیست
بی عنایات شما خضر شدن ممکن نیست
مومن آن است که از عشق تو دیوانه شود
هرکسی نیست گدای در تو مومن نیست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با نگاهی هر که را خواهی تو آقا می کنی
کافری لاقید را الگوی تقوا می کنی
یک شبه مست محل را می کشانی سوی خود
در بساط روضه او را پیر دانا می کنی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دست دلم باز به دامان توست
منتظر جوشش احسان توست
گفت پیمبر به تو ای نور عین
جنت حق وقف محبان توست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ز هر طرف مه رخساره ات به جلوه گری ست
خموش باد نگاهی که ناظر دگری ست
دو صد مسیح نفس مانده واله و مبهوت
که در فضای شفاخانه ات عجب اثری ست