ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در گناه است که آدم کمرش می شکند
باغ سرسبز تمام ثمرش می شکند
آن کبوتر که شود صید شیاطین به خدا
آخرش با کمک نَفس پرش می شکند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در گناه است که آدم کمرش می شکند
باغ سرسبز تمام ثمرش می شکند
آن کبوتر که شود صید شیاطین به خدا
آخرش با کمک نَفس پرش می شکند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
کرم و لطف تو چون سایه به دنبالم بود
من به دنبال دل خویش دویدم افسوس
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خاکی اَم بس که زمین خوردم و غفلت کردم
آه دیگر به زمین خوردنم عادت کردم
چقدر توبه شکستم ، چقدر برگشتم
چقدر پیش تو احساس خجالت کردم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با سنگ هر گناه پرم را شکسته ام
آه ای خدا ، خودم کمرم را شکسته ام
نه راه پیش مانده برایم نه راه پس
پل های امن پشت سرم را شکسته ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
یا عَظیمَ المَن ! گناه آورده ام
غافر التَوب ! اشتباه آورده ام
لا تُؤدِّبنی ، خودم شرمنده ام
تازه قلبم را به راه آورده ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد
جز گریه ی طفلانه ز من هیچ نیاید
دیوانه محال است خطر داشته باشد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اول شعر که یا رب بشود خوب تر است
عشق بازی به دل شب بشود خوب تر است
هر کسی در پی وصل است بگویید به او:
با توسل که مقرّب بشود خوب تر است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ز سرشک دیده خاکِ عرفات را بشویم
به منا و یا به مشعر به کجا تو را بجویم؟
تو اگر به منکنی پشت ، چه کسی به من کند رو؟
من اگر به تو نگویم به که درد خود بگویم؟