خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۳۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر آیینی» ثبت شده است

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عجب به عهد رسول خدا وفا کردند

فزون ز حد توان بر علی جفا کردند

به جای لاله و گل بار هیزم آوردند

شراره هدیه به ناموس کبریا کردند

مسافر کربلا

013

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چه زود گشت فراموش حکم داورشان

چه زود عهد شکستند با پیمبرشان

چه زود اجر رسالت به مصطفی دادند

چه زود رفت کلام خدا ز خاطرشان

مسافر کربلا

012

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


زهرا چو شمع سوخت و پیوسته آب شد

بعد از پدر به او ستم بی حساب شد

در بین دوستان خود از بس غریب گشت

از اشک غربتش ، دل دشمن کباب شد

مسافر کربلا

011

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


حلقه ی انگشتر دین را نگین افتاده بود

آیه ی تطهیر بر روی زمین افتاده بود

از درِ بیت الولا می رفت آتش بر فلک

پشت آن در هستی هست آفرین افتاده بود

مسافر کربلا

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بت پرستان کعبه ی توحید را آذر زدند

روز روشن با لگد بیت خدا را در زدند

در مدینه هر چه گردیدند ، گل پیدا نشد

جای گل با شاخه ی هیزم به زهرا سر زدند

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خدا حقیقت نـور است و مظهرش زهراست

نبی عصـــاره ی قــرآن و کــوثـرش زهراست

چه غم که قلّه ی امکان شود به طـوفان غرق

علـی سفینه ی نوح است و لنگرش زهراست

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اگر بال و پرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

و گر جان و سرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

اگر روز قیامت از عطش جانم به لب آید

شراب کوثرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه

قلب من و محبّت و مهر و ولای فاطمه

طبع من و قصیده ی مدح و ثنای فاطمه

جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای مصحف رخسار تو قرآن محمد 

سر تا قدمت روضه ی رضوان محمد 

هم مادر توحیدی و هم دخت نبوت 

هم کفو علی هستی و هم جان محمد 

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای بضعه ی پیغمبر یا فاطمة الزهرا 

ای دخت پدر پرور یا فاطمة الزهرا 

هم قدری و هم کوثر یا فاطمة الزهرا 

حورای خدا منظر یا فاطمة الزهرا 

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تا در بیت الله الحرام از آتش بیگانه سوخت

کعبه ویران شد ، حرم از سوز صاحب خانه سوخت

شمع بزم آفرینش با هزاران اشک و آه 

شد چنان کز دود آهش سینه کاشانه سوخت

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گوهری سنگین بها از ابر گوهربار ریخت

کز غم جانسوز او خون از در و دیوار ریخت

تا ز گلزار حقایق نوگلی بر باد رفت

شاخه ی طوبی مثالی را ز آسیب خسان

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سینه‌ ای کز معرفت گنجینه ی اسرار بود

کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود ؟

طور سینای تجلی مشعلی از نور شد

سینه ی سینای وحدت مشتعل از نار بود

مسافر کربلا

024

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

اگر دیدی گل یاسی به روی چهره نم دارد

مپرس از درد و اندوهش مجال گریه کم دارد

نشاط صبحِ باغی را اگر طوفان به هم می زد

مپرس از باغبان حال نهالی را که غم دارد

مسافر کربلا

023

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


مادرم در بستر است این روزها

روزیم چشم تر است این روزها

مردمِ شهر مدینه کارشان

ترک نهی از منکر است این روزها

مسافر کربلا

021

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ما به زیر علم زهراییم

گرد و خاک قدم زهراییم 

افتخار همه ی ما این است

نوکران عجم زهراییم 

مسافر کربلا

020

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چه کنم درد و بلای تو به جانم ، چه کنم

به نگاهِ نگرانت نگرانم ، چه کنم

اهل یثرب ز من و گریه ی من بیزارند

نا گزیرم که در این شهر نمانم ، چه کنم

مسافر کربلا

019

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


مردم شهر رسیدند ولی با آتش

آمده لشکر ابلیس سراپا آتش

داشت از درد تنِ خانه به خود می پیچید

داد زد کوبه ی در وای خدایا آتش

مسافر کربلا

018

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


من التماست می کنم دیگر نگو نه

جان حسین و زینب و حیدر نگو نه

محض خوشی بچه ها هم فاطمه جان

یک خنده کن ، جان حسن با سر نگو نه 

مسافر کربلا

017

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 

من و حال و هوای فاطمیه

زنده هستم برای فاطمیه 

روز اول نوشت حضرت حق

نام من را گدای فاطمیه 

مسافر کربلا

016

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اصلا نفوذ خطبه ی من بی اثر شده است...

...یا این که گوش مردم این شهر کر شده است؟

دیگر نمانده قدرت در جبهه ماندنم

بابا ببین که دختر تو خون جگر شده است

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تو کیستی ؟ تمـام بهشـت پیمبـری 

نه ! از بهشت هم به مشامش نکوتری 

گفتم تو مادر حسنینی ولی درست 

دیـدم همـه پیامبـران را تو مادری 

مسافر کربلا

013

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بگو ز جان بهارم خزان چه می خواهد؟

فراق لعنتی از جانمان چه می خواهد؟

مگر که شوهرت از این جهان چه می خواهد؟

به غیر ماندنت ای نیمه جان چه می خواهد؟

مسافر کربلا

012

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اظهار درد دل به زبان آشنا نشد

دل شد ز خون لبالب و این غنچه وا نشد

آن جا از آن زمان که جدا از تنم شده است

یک دم سر من از سر زانو جدا نشد

مسافر کربلا

011

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در وجودش خدا که دید تو را

خنده ای کرد و برگزید تو را

ذات حق بود و مصطفی و علی

یا علی گفت و آفرید تو را

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در را شکستند

با کینه توزی قلب حیدر را شکستند

ای اهل عالم

آیینه ی روی پـیـمـبـر را شکستند

مسافر کربلا

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تا نفس در سینه دارم یاد زهرا می کنم

خویش را وقف دل ناشاد زهرا میکنم

صاحبش زهراست هر جا که حسینیه بود

پس دل خود را حسین آباد زهرا می کنم

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


درد یک سوخته را سوخته ها می فهمند

روضه ی سخت مرا اهل سما می فهمند

نیست وصفی به جهان سخت تر از روضه ی من

سختی وصف غمم را شعرا می فهمند

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

     

          خدا حقیقت نـور است و مظهرش زهراست

نبی عصـــاره ی قــرآن و کــوثـرش زهراست

چه غم که قلّه ی امکان شود به طـوفان غرق

علـی سفینه ی نوح است و لنگرش زهراست

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شکر می گویم خدا را چون که خوان فاطمه

باز هم گسترده شد بر شیعیان فاطمه 

فاطمیّه آمد و دست مرا زهرا گرفت

تا که باشم چند روزی میهمان فاطمه 

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما