چنان در آتش کین سوخت گلچین ، خرمن گل را | ایام فاطمیه | استاد محمدعلی مجاهدی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

چنان در آتش کین سوخت گلچین ، خرمن گل را

که از بلبل ربود آرام و از دل ها تحمّل را

مدینه ! باغبان را گو به باغ گل چه مى آیى

که مى بندند پیش دیده ى گل ، بال بلبل را

مخزن سِرّ خدا را چو عدو سینه شکست | مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها | استاد محمدعلی مجاهدی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

مخزن سِرّ خدا را چو عدو سینه شکست 

 آه برخاست بر افلاک که ، آیینه شکست ! 

این همان آینه ‏ی غیب نمای ازلی ‏ست 

 که در او شعشعه‏ ی نور نبیّ است و ولی ست 

عصمت کبری حق | مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها | استاد حبیب الله چایچیان

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

عصمت کبری حق ، محبوبه ی داور یکی ست

پنج تن آل عبا را مرکز و محور یکی ست

علت ایجاد عالم ، ذات پاک احمد است

فاطمه ام اب است و هر دو این مظهر یکی ست

شد فدک بعد از پیمبر کفر و ایمان را محک | ایام فاطمیه | استاد حبیب الله چایچیان

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

شد فدک ، بعد از پیمبر ، کفر و ایمان را محک

کرد رسوا خویشتن را دشمن از غصب فدک

فاطمه ، لطف خفی ، روح نبی ، جان علی است

آن که ذکر خیر او باشد همه ورد ملک

بوی دود آید از این جا عود و عنبر سوخته | ایام فاطمیه | استاد حبیب الله چایچیان

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

بوی دود آید از این جا عود و عنبر سوخته ؟

یا که بیت الله را کاشانه و در سوخته ؟

از چه خون می گرید این دیوار و در ، یارب مگر

گلشن آل خلیل اینجا ، در آذر سوخته ؟

دوست دارم کز غمت یا فاطمه تنها بگریم | ایام فاطمیه | استاد حبیب الله چایچیان

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

دوست دارم کز غمت یا فاطمه ! تنها بگریم 

از یتیمان تو پنهان ، در دل شب ها بگریم 

دوست دارم بنگرم بر آسمان پر ستاره 

تا سحر با یاد تو ای زهره ی زهرا ! بگریم 

شد حرمت بیت خدا شکسته | ایام فاطمیه | استاد حبیب الله چایچیان

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

شد حرمت بیت خدا شکسته

خاکم به سر ، این در چرا شکسته

آل کسا در این سرا چو جمعند

شد حرمت آل کسا شکسته

شنیدی حمله بر تنها گلِ بستان حیدر شد | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

شنیدی حمله بر تنها گلِ بستان حیدر شد ؟

ندیدی غنچه ی نشکفته اش یک لحظه پرپر شد ؟

شنیدی خانه ی شیر خدا شد طعمه ی آتش ؟

ندیدی شعله اش با صورت زهرا برابر شد ؟

بگذاشت سر به خاک مگر همسر علی | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

بگذاشت سر به خاک مگر همسر علی ؟

یا آسمان خراب شده بر سر علی ؟

تنها نه نیمه‌ های دل شب ، تمام عمر 

باشد مزار گمشده‌ ات در بَرِ علی

دیده بستی پا سوی قبله کشیدی وای من | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

دیده بستی پا سوی قبله کشیدی وای من 

تا نمردم چشم خود را باز کن زهرای من 

من به احزاب و احد یک دم نلرزیدم ولی

تا تو افتادی ز پا لرزید دست و پای من

رفتی مرا به وادی غم وا گذاشتی | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

رفتی مرا به وادی غم وا گذاشتی

تنهای من ! مرا ز چه تنها گذاشتی ؟

یادش به خیر باد که نه سال پیش بود

آن شب کـه تـو به خانه ی من پا گذاشتی

اشک من امشب گلاب تربت یارم شده | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

اشک من امشب گلاب تربت یارم شده

خواب هم گریان برای چشم بیدارم شده

زندگی جان‌ کندنم گشته ، طبیبم احتضار

دارویم غـم گشته ، تنهایی پرستارم شده

اگر چه هر شب و هر روز گریه شد کارم | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

اگر چه هر شب و هر روز گریه شد کارم 

خدا گواست علی بر تو اشک می‌ بارم 

هزار بار اگر بشکنند دست مـرا 

دمی ز یاری تو دست بر نمی ‌دارم 

جگرم خون و دلم سر به گریبان علی است | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

جگرم خون و دلم سر به گریبان علی است 

صبح هـم در نظرم شام غریبان علی است 

گرچه بــا چاه کند درد دل خود ابراز 

چاه هم بی ‌خبر از غصه ی پنهان علی است 

دارد نشانه از حرم بی نشانه ات | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

دارد نشانه از حرم بی نشانه ات

تشییع مخفیانه و دفن شبانه ات

باب تو باب وحی در رحمت خداست

چون شد که قتلگاه تو شد آستانه ات

بریز آب روان اسما ، ولی آهسته آهسته | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

بریز آب روان اسما ، ولی آهسته آهسته 

به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته 

بریز آب روان تا من ، بشویم مخفی از دشمن 

تنش از زیر پیراهن ، ولی آهسته آهسته 

هنوز می رسد از پشت در صدات به گوشم | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

هنوز می رسد از پشت در صدات به گوشم

هنوز چوبه ی تابوت توست بر سر دوشم 

من آن امام غریبم که در میانه ی حجره 

نگاه کردم و گردید آب ، شمع خموشم 

ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر خجل | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر خجل 

هم غلاف تیغ ، هم مسمار در ، هم در خجل 

با غروب آفتاب طلعت نورانیت 

گشته ام سر تا قدم از روی پیغمبر خجل 

ای همه شب به گوش تو ، گریه بی صدای من | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

ای همه شب به گوش تو ، گریه ی بی صدای من 

مانده به سینه با نفس ، ذکر خدا خدای من 

اشک تو ریزد از بصر ، بغض تو مانده در گلو 

کشته مرا سکوت تو ، گریه کن از برای من 

دردا که پیر گشتم ، در موسم جوانی | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

دردا که پیر گشتم ، در موسم جوانی 

این موسم جوانی ، این قامت کمانی ! 

گردون به خون نشیند ، چشم کسی نبیند 

ابر سیاه سیلی ، بر حُسن آسمانی 

ای ز نبی ربوده دل ، روی خدا نمای تو | مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

ای ز نبی ربوده دل ، روی خدا نمای تو

وی ز علی گره گشا ، دست گره گشای تو

پیش روی نبی نبی ، عازم دست بوسی اَت

پشت سر علی علی ، ملتمس دعای تو

عجب به عهد رسول خدا وفا کردند | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

عجب به عهد رسول خدا وفا کردند

فزون ز حد توان بر علی جفا کردند

به جای لاله و گل بار هیزم آوردند

شراره هدیه به ناموس کبریا کردند

چه زود گشت فراموش حکم داورشان | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

چه زود گشت فراموش حکم داورشان

چه زود عهد شکستند با پیمبرشان

چه زود اجر رسالت به مصطفی دادند

چه زود رفت کلام خدا ز خاطرشان

زهرا چو شمع سوخت و پیوسته آب شد | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

زهرا چو شمع سوخت و پیوسته آب شد

بعد از پدر به او ستم بی حساب شد

در بین دوستان خود از بس غریب گشت

از اشک غربتش ، دل دشمن کباب شد

حلقه ی انگشتر دین را نگین افتاده بود | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

حلقه ی انگشتر دین را نگین افتاده بود

آیه ی تطهیر بر روی زمین افتاده بود

از درِ بیت الولا می رفت آتش بر فلک

پشت آن در هستی هست آفرین افتاده بود

بت پرستان کعبه ی توحید را آذر زدند | ایام فاطمیه | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

بت پرستان کعبه ی توحید را آذر زدند

روز روشن با لگد بیت خدا را در زدند

در مدینه هر چه گردیدند ، گل پیدا نشد

جای گل با شاخه ی هیزم به زهرا سر زدند

خدا حقیقت نـور است و مظهرش زهراست | مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

خدا حقیقت نـور است و مظهرش زهراست

نبی عصـــاره ی قــرآن و کــوثـرش زهراست

چه غم که قلّه ی امکان شود به طـوفان غرق

علـی سفینه ی نوح است و لنگرش زهراست

اگر بال و پرم بخشند بی زهرا نمی خواهم | مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

اگر بال و پرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

و گر جان و سرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

اگر روز قیامت از عطش جانم به لب آید

شراب کوثرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه | مدح حضرت زهرا سلام الله علیها | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه

قلب من و محبّت و مهر و ولای فاطمه

طبع من و قصیده ی مدح و ثنای فاطمه

جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه

ای مصحف رخسار تو قرآن محمد | مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

ای مصحف رخسار تو قرآن محمد 

سر تا قدمت روضه ی رضوان محمد 

هم مادر توحیدی و هم دخت نبوت 

هم کفو علی هستی و هم جان محمد