خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۲۸۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غزل» ثبت شده است

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ز بوی زلف تو یک عمر مست و مدهوشم

ز چشم خویش ز داغت همیشه می‌ جوشم

اگر چه نیست نصیب دو دیده‌ ام رویت

ولی خیال جمال تو می ‌برد هوشم

مسافر کربلا

02

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از این مولود فرّخ پی هزار و چارصد سال است

زمین دور خودش می گردد و بدجور خوشحال است

فقط این جمله در تایید میلاد نبی کافی ست

که شیطان از نزولش تا همیشه ناخوش احوال است

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در هر دمم هزاران فریاد انتظار است

یک لحظه بی تو بودن ، یک عمر احتضاراست

وقتی تو را ندارم ، بهتر که جان سپارم

این زندگی تباهی ، این عمر انتحار است

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آن کعبه ای که صاحب کعبه دچارش شد

قسمت نشد حاجی شود ، حق بی قرارش شد

یک روز بین شیرها الله اکبر گفت

شیر درنده محو او گشت و دچارش شد

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اثر زهر به کل بدنت معلوم است

شدت درد تو و ضعف تنت معلوم است

گاه غش می کنی و گاه به خود می پیچی

خوب اوضاع تو با سوختنت معلوم است

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از اباصلت بپرسید چه آمد به سرش

که چرا تیره شده صبح سپید سحرش

برده از مادر مظلومه ی خود ارثیه ای

خم شده مثل قد و قامت مادر کمرش

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آن که سائل از عطایایش تحیر می کند

غربت و غم سینه اش را روز و شب پر می کند

می رود مسجد به منبر سَبّ حیدر می کنند

بین کوچه می رسد با خود تفکر می کند

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


باید دوباره خیمه ی غم دست و پا کنیم

پرچم ، کُتل ، کتیبه ، علم دست و پا کنیم

بعد از دو ماه گریه به ارباب بی کفن

اشکی برای شاه کرم دست و پا کنیم

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تو یک نفس کشیدی و دم آفریده شد

با راه رفتن تو قدم آفریده شد

خالق نشسته بود که مدح تو را کند

اینجا گمان کنم که قلم آفریده شد

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


امید دل ! دل سوزان برایت آوردم

خبر ز تلخی هجران برایت آوردم

برآر سر ز لحد ای گل خزان شده ام

که یک بهار ، گلستان برایت آوردم

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از فراق من و دلدار چهل روز گذشت

از شب آخر دیدار چهل روز گذشت

از همان شب که زن و بچه ی دلخونت را

من شدم قافله سالار چهل روز گذشت

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در راه عشق رنج و بلا مزه می دهد

در سلک ماست بزم عزا مزه می دهد

ترجیح می دهم بشوم مبتلا ولی

چون نام تو دواست شفا مزه می دهد

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چشم ما تا که به زخم بدنت گریان است 

اشک ما گوهر رخشان یم عرفان است 

به همان آیه که خواندی به سر نیزه قسم 

خون پاک تو ، حیات دگر قرآن است 

مسافر کربلا

011

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ذکر هوالمعشوق هنگام سحر داریم ما

از دولت عشق است اذکارى اگر داریم ما

هر کس که با ما می نشیند زود عاشق می شود

خیلى براى این محلّه دردسر داریم ما

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تربتت خاکستر بی مایه را زر می کند

سنگ اسود را مثال در و گوهر می کند

حال ما خوب است ؛ اما پنج وعده در صلاه

حال ما را سجده بر خاک تو بهتر می کند

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گویا به سر رسیده غم انتظارها

از راه آمده است نگارِ نگارها

بابا خوش آمدی ، قدمت روی چشم من

چشمی که خون شده ز غم روزگارها

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از وقار عمه جان خود حجاب آموخته

او مؤدب بودنش را از رباب آموخته

با دو دست بسته تا شامات را یکسر گرفت

رزم را از فاطمه از بوتراب آموخته

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چقدر با شعف و تاب و تب شهید شدند

برای دختر شاه عرب شهید شدند

برای حفظ حرم سینه را سپر کردند

شبیه عابس و حر و وهب شهید شدند

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


وقت باران ؛ داغ چشم تر عذابم می‌ دهد

آب می‌ نوشم غم حنجر عذابم می‌ دهد

شیرخواره سیر باشد زود خوابش می‌ برد

از عطش بی‌ خوابی اصغر عذابم می‌ دهد

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

ای آخرین سلاله ی زهرا تبارها

ای وارث شکسته دل ذوالفقارها

بی تو چهار فصل دل من خزانی است

چشم انتظار آمدن تو بهارها

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شب تا سحر جز نام تو نجوا ندارد

کی گفته که عاشق شب یلدا ندارد ؟

دلداده تنها لذّتش دیدار یار است

وابستگی به لذّت دنیا ندارد 

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست

خوابمان برده ست ... در اینجا کسی هوشیار نیست

تو دعامان می کنی ، ما بی محلی می کنیم

هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شادی جهان هیچ است ؛ عشق است همین غم را

هر ثانیه می خواهیم این عالم ماتم را

همدست ملائک شد ؛ شد آبرویش تضمین

دستی که در این شب ها برداشته پرچم را

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عشق است مرا که در عزایت رنگ بدنم سیاه باشد

از لطمه‌ ی روضه‌ ی غم تو عشق است تنم سیاه باشد

از بس که مرا همیشه مادر از کودکی‌ ام سیاه پوشاند

پایان وصیتم نوشتم حتی کفنم سیاه باشد

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب 


کمی شکوفه و شبنم برای من کافی ست

دو شاخه گل ، گل مریم برای من کاف یست

برای از تو سرودن برای بارش شعر

شب و سکوت و کمی غم برای من کافی ست

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گر چه باور نمی کنم اما ، می روم کربلا خدا را شکر

مردم ! آقای مهربانم باز ، راه داده مرا خدا را شکر

کربلایی و مبتلا داری ، شهر عشقی برو بیا داری

بر سر قدس و کعبه جا داری ، با دو گنبد طلا خدا را شکر

مسافر کربلا

01

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به بی آبرو اعتنا می کنند

همان ها که مس را طلا می کنند

زمینگیر را آسمان می دهند

و با باخته خوب تا می کنند

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


همین که داغ رسید عمه را صدا کردی

نشستی و وسط خیمه ها دعا کردی

چقدر داغ که در نیم روز دیدی تو

چقدر عمر که دائم خدا خدا کردی

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به بزم ماتم جدّت ، بیا اباصالح

شده محرّم جدّت ، بیا اباصالح

شعار صبح ظهور تو یالثارات است

به زیر پرچم جدّت ، بیا اباصالح

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بیا ای دلیل دعای همه

و مقصود آقا بیای همه

جدا هستی از ما و همراه ما

غریب همه آشنای همه

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما