ای در سپهر مجد و شرف ، رویت آفتاب | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | استاد سید رضا مؤید

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

ای در سپهر مجد و شرف ، رویت آفتاب

در بزم ما بتاب و رخ از دوستان متاب

از پا فتاده ایم ، ز رحمت تو دست گیر

ما را که دل ز آتش داغت بود کباب

به روى خاک غربت سر نهادم یا رسول الله | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | محسن حافظی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

به روى خاک غربت سر نهادم یا رسول الله

ز دست دشمنان از پا فتادم یا رسول الله

ز آه آتشین و آب چشم و ناله جانسوز

بساط ظلم را بر باد دادم یا رسول الله

چشم هایت فرات دلتنگی | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | یوسف رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

چشم هایت فرات دلتنگی

اشک هایت تلاطم غم هاست

حال و روز دل شکسته ی تو

از نگاه غریب تو پیداست

تب دارترین تب زده ی بستر دردم | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | وحید قاسمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

تب دارترین تب زده ی بستر دردم

پر سوز ترین زمزمه ی حنجر دردم

رنگ رخ من بر همگان فاش نموده

در باغ نبی جلوه ی نیلوفر دردم

در پادگان غربتش ماندم | مناجات با حضرت امام هادی علیه السلام | محمدجواد شیرازی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

در پادگان غربتش ماندم ، از غصه آزادی نمی خواهم

وقتی حریمش رنگ غم دارد ، من رنگ آبادی نمی خواهم

گرچه کبوتر در قفس دائم ، فکر و خیالش روز آزادی است

من جلد صحن سامرا هستم ، از بند ؛ آزادی نمی خواهم

+ کیستی تو که نگاهت به حرم راه نماست | مدح و ولادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام | وحید محمدی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

کیستی تو که نگاهت به حرم راه نماست

طور سینای تو تصویرگر آینه هاست

کیستی مرد که حاتم شب و روز خود را

بر سر سفره ی اکرام تو مانند گداست

خواهر مجتبی چه مظلوم است | وفات حضرت ام کلثوم سلام الله علیها | رضا قربانی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

خواهر مجتبی چه مظلوم است

غربتش از عزاش معلوم است

روضه خوان امام معصوم است

فاتح شام و کوفه کلثوم است

همه جا پا به پای زینب رفت

جانی به بدن هست ، ولی تاب و توان نیست | وفات حضرت ام کلثوم سلام الله علیها | حامد ظفر

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

جانی به بدن هست ، ولی تاب و توان نیست

در گریه مقامی ست که در آه و فغان نیست

در مدح شما اشک روان کار زبان کرد

چون حرف تمام است نیازی به دهان نیست

دختر حیدری و زهرایی | وفات حضرت ام کلثوم سلام الله علیها | سید محمد حسینی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

حاصل جبر روزگارت بود

کم اگر دیده ای پیمبر را

کی فراموش میکنی بانو

خاطرات کبود مادر را

نگاه آسیه ها محو در قداست اوست | وفات حضرت ام کلثوم سلام الله علیها | محسن حنیفی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

نگاه آسیه ها محو در قداست اوست

حیا، ادب شده ی مکتب نجابت اوست

به شأن و رتبه ی او غبطه میخورد مریم

دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست

سنگ فیروزه ز نیشابور باشد بهتر است | مناجات با حضرت امام حسین علیه السلام | محمدجواد شیرازی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

سنگ فیروزه ز نیشابور باشد بهتر است

با تو این ویرانِ دل ، معمور باشد بهتر است

حرفتان نور است و جایش در میان سینه است

هرچه این دل ، بیشتر پر نور باشد بهتر است

نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن | وفات حضرت ام کلثوم سلام الله علیها | مهدی رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن

دختر دومیِ حضرت حیدر بودن

صدق الله العلی نام پدر بود و چنین

آیه ی چارمی سوره ی کوثر بودن

بانو زبانزد است حیایی که داشتی | مدح و وفات حضرت ام کلثوم سلام الله علیها | رضا رسول زاده

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

بانو زبانزد است حیایی که داشتی

تاریخ ثبت کرده وفایی که داشتی

نازل شود به وحی خدا مدح وصف تو

با آن مقام پیش خدایی که داشتی

در علم و فضیلت و ادب دریایی | مدح و وفات حضرت ام کلثوم سلام الله علیها | یوسف رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

در علم و فضیلت و ادب دریایی

در عصمت و صبر و حلم بی همتایی

سجاده‌ ی تو شمیم کوثر دارد

تو آینه‌ ی ‌حقیقی زهرایی

+ السلام ای دلیل کَرَّمنا | مدح و ولادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام | حاج محمود ژولیده

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

السلام ای دلیل کَرَّمنا

ای به عالم امام ، آمَنّا

به مسلمانیِ خودت سوگند

طاعتت واجب است ، سَلَّمنا

حرفی نزن از تشنگی دریا رسیده | مدح و ولادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام | داود رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

حرفی نزن از تشنگی دریا رسیده

از بی پناهی ها مگو مأوی رسیده

پیغمبر آمد خیر نازل شد از آن پس

فیض مدام از عالم بالا رسیده

صحبت از عاشقی و عشق جگر می خواهد | ولادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام | امیر عظیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

صحبت از عاشقی و عشق جگر می خواهد

دم زدن از لب معشوق شِکر می خواهد

بال در بال مَلِک دور مَلَک چرخ زدن

نظر حضرت حق ، همّت پَر می خواهد

موّاج می شویم و به دریا نمی رسیم | مدح حضرت امام محمد باقر علیه السلام | یوسف رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

موّاج می شویم و به دریا نمی رسیم

پرواز می شویم و به بالا نمی رسیم

این بال ها شبیه وبالند ، ابترند

وقتی به سیر عالم معنا نمی رسیم

دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر | مدح حضرت امام محمد باقر علیه السلام | ژولیده نیشابوری

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر

که گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر

ندیده دیده ى گیتى به علم و دانش و تقوا

کسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر

زندگی ارزش ندارد بی ولای فاطمه | مدح حضرت زهرا سلام الله علیها | حاج ولی الله کلامی زنجانی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

زندگی ارزش ندارد بی ولای فاطمه

قلبم آرامش ندارد بی ولای فاطمه

در سماوات و زمین گر نور می بینی از اوست

مهر و مه تابش ندارد بی ولای فاطمه

سجده های فاطمه شب زنده دارم می کند | مدح حضرت زهرا سلام الله علیها | حاج محمود ژولیده

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

سجده های فاطمه شب زنده دارم می کند

مِهر او زیباتر از فصل بهارم می کند

هرچه دارم از دعای مادرم دارم که او

با دعایش لطف زهرا را نثارم می کند

تا آسمانی هست پرواز است | مدح حضرت زهرا سلام الله علیها | رضا رسول زاده

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

تا آسمانی هست پرواز است بالی هست

در دل امیدی هست تا راه وصالی هست

شکر خداوندی که با تو آشنایم کرد

در سجده می افتم که نورت این حوالی هست

در تمام عمر با چشمان تر گفتم حسین | مناجات با حضرت امام حسین علیه السلام | سید هاشم وفایی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

در تمام عمر با چشمان تر گفتم حسین

در غمت با گریه ی شام سحر گفتم حسین

دامنی لبریز گل در دامن خود یافتم

تا که با یاد غمت با چشم تر گفتم حسین

مانند یک ابر بهاری یابن الزهرا | مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف | محمد فردوسی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 مانند یک ابر بهاری یابن الزهرا

حال و هوای گریه داری یابن الزهرا

این روزها خیلی دلت را غم گرفته

دلخسته از این روزگاری یابن الزهرا

دست دستاس تو نان داد همه دنیا را | مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها | مسعود یوسف پور

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

دست دستاس تو نان داد همه دنیا را 

کرمش برد پی شغل گدایی ما را   

قرص خورشید همان نان سر سفره ت بود 

رفت تا پر کند از گندم تو بالا را   

+ صحبت از فاطمه سر فصل غزل خوانی ماست | ایام فاطمیه | محسن مهدوی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

صحبت از فاطمه سر فصل غزل خوانی ماست

گریه در روضه ی او مسلک عرفانی ماست

ما پریشان غم مادرمان فاطمه ایم

غربتش علت این گریه ی طولانی ماست

کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند | ایام فاطمیه | حاج علی انسانی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند 

سند تیر به اصغر زدن امضا کردند ! 

بعد پیغمبر اسلام چه ها کرد امت 

که دو تا قامت محبوبه ی یکتا کردند ! 

به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش | ایام فاطمیه | حاج علی انسانی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش

ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش

کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید

بود چشمش به در تا کی اجل آید به دیدارش

نه چون پروانه ام کز سوز غم بال و پرم سوزد | ایام فاطمیه | حاج علی انسانی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

نه چون پروانه ام کز سوز غم بال و پرم سوزد

من آن شمعم که از شب تا سحر پا تا سرم سوزد

همان بهتر نگردد هیچ کس نزدیک این بستر

که دانم هر کسى آید کنار بسترم ، سوزد

+ یافتم میقات من پشت دَر است | ایام فاطمیه | حاج علی انسانی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

یافتم میقات من پشت دَر است 

حفظ «رب البیت» از حج برتر است 

رَمی شیطان کردم از امر جلیل 

تا بگیرم کعبه از اصحاب فیل