ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بگو که مرثیه ی شهر شام را چه کنم ؟
نگاهِ هرزه ی مُشتی عوام را چه کنم ؟
گرفتم این که نگفتم از آن طناب سیاه
گذشتن از وسطِ ازدحام را چه کنم ؟
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بگو که مرثیه ی شهر شام را چه کنم ؟
نگاهِ هرزه ی مُشتی عوام را چه کنم ؟
گرفتم این که نگفتم از آن طناب سیاه
گذشتن از وسطِ ازدحام را چه کنم ؟
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
زهر هشام ، بر دل و جانت شراره زد
داغی بزرگ بر جگر سنگ خاره زد
در شرح حال گریه ی سجّاده ی تو بود
حرفی که ماه در دل شب با ستاره زد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کنار کوه صفا هم دلش صفا نگرفت
کسی که زیر لوای حسین جا نگرفت
اگر چه سنگدلی خوب نیست بد هم نیست
که خاک با همه ی نرمی اش جلا نگرفت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
یاور نداشتی
عباس و قاسم و علی اکبر نداشتی
دور خودت به جز
انبوه غم ، سیاهی لشکر نداشتی
هل من معین تو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هم علم افتاده است
هم کنار آب ، سقای حرم افتاده است
یک طرف بر روی خاک
از تن آقا دو تا دست قلم افتاده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بگویید با دل که دلبر علی ست
بگویید با سر که سرور علی ست
بگویید قند مکرّر علی ست
و از هرچه گفتند بهتر علی ست
به قرآن ، که ساقی کوثر علی ست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هرکس که حسّ و حال مرا درک می کند
این سوز بی زوال مرا درک می کند
کعبه که قرن هاست سیه پوش این عزاست
رنگ سیاه شالِ مرا درک می کند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به لطف خدای جوادالائمه
گدایم ، گدای جوادالائمه
غریبم نخوانید یا ایهاالنّاس
شدم آشنای جوادالائمه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وقتی به خصم ، راه نشان می دهد حسین
بی شک به دوست ، خطّ امان می دهد حسین
حتّی اگر دل تو شود سخت مثل سنگ
آن را به یک اشاره تکان می دهد حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ز هرچه نعمت ، اگر مهر دوست شامل ماست
بهشت ، باطنِ حال و هوای محفل ماست
مقام قُرب خداوند با بیان درست
جوار رحمت یار " نبی خصائل" ماست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نجل حبل المتین امام رضاست
همه ی حرف دین امام رضاست
گر بپرسی ز کعبه ، می گوید :
قبله ی هفتمین امام رضاست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دل ندارد تاب دوری از وطن را هیچ وقت
سر ندارد طاقت ترک بدن را هیچ وقت
پای تا سر بهجتم در آستان قدس تو
غم نمی فهمد دلیل این سخن را هیچ وقت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوری از مقصد برای همْ مسیران بهتر است
پس مسافر گر کند قصد خراسان بهتر است
دوست دارم خاک ایران را ز جانم بیشتر
پیش من امّا شمال شرقی آن بهتر است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از کریمان چون تقاضای کرم زیباتر است
عرض حاجت پای ایوان حرم زیباتر است
مِهر بعد از قَهر ، دارد حسّ و حال دیگری
در چنین وضعی ، کرم بعد از ستم زیباتر است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب که از شب های دیگر بیشتر مستم
از مغرب خورشید تا وقت سحر مستم
سر تا قدم شور اَستم و پا تا به سر مستم
من اوّل ذی القعده ها جوری دگر مستم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوّمین بار است در شهر نبی ، در سوخته
خانه ی امنی به دست یک ستمگر سوخته
کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست
کآستان صادق آل پیمبر سوخته
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بیاموزند تا در مکتبت ، مردم صداقت را
به نام تو سند کردند شش دانگ ولایت را
تو را از شش جهت خواندند مولای ششم چون که
به دست خویشتن داری زمام کلّ خلقت را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سلام می دهم از راه دور در شب جمعه
سلام بر حرم تو ؛ سلام بر شب جمعه
به سمت صحن و سرای تو ایستاده ام آقا
سلام می دهمت با دو چشم تر ؛ شب جمعه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
فراق یار که ایّام آن شماره نداشت
به غیر حوصله و صبر ، راه چاره نداشت
به احترام تو پوشیدمش ، ولی هرگز
لباس صبر بر اندام من قواره نداشت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر کس تو را نداشت لیاقت نداشته ست
هر کس نشد فدات ، سعادت نداشته ست
در چشم اهل معرفت از خار کمتر است
هر کس که رنگ و بوی ولایت نداشته ست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دلم می شود مبتلایِ بقیع
هواییِّ حال و هوای بقیع
فقیرم فقیرم ، فقیرِ حسن
گدایم گدایم ، گدایِ بقیع
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوش دیدم از لبت پیمانه حاجت می گرفت
از شراب کهنه ات میخانه حاجت می گرفت
عاشقی در گریه می زد حرف هایش را به تو
سرخوشی با نعره ی مستانه حاجت می گرفت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای پیشـوای اهل کرم یا علی مدد
ای ناخدای کشتی غم یا علی مدد
با خط ثلث و آب طلا نقش کرده اند
بر طاق عرش ، قبلِ عدم ، یا علی مدد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مست خاطرخواهم و دلداده ای وابسته ام
عهد، تنها با امیر مُلکِ دل ها بسته ام
ذرّه ای خاکم که دارد وسعتی در حدّ دشت
قطره ای ناچیزم و خود را به دریا بسته ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من که صبح و شب فقط مستی تقاضا می کنم
آخرش خود را در این میخانه رسوا می کنم
یاد من دادند از اوّل که در وقت نیاز
هر چه را می خواهم از ساقی تمنّا می کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سر به زیر آمدم ای یار ، الهی العفو
آمدم حضرت غفّار ، الهی العفو
آمدم مجلس اَحیا مگر اِحیا بشوم
مددی یار مددکار ، الهی العفو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آتش نمرود را در دَم گلستان می کند
حلقه ی انگشترش کار سلیمان می کند
میثم تمّار را با دار اُنسش می دهد
آن امامی کز نگاهی خَلقِ سلمان می کند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر بار ، حرفِ من ، سر منبر به او رسید
الفاظ مستی آور نوکر به او رسید
دیوانه تا سحر دم میخانه پرسه زد
تا جام های باده ی کوثر به او رسید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
افلاکیان برای علی نوحه می کنند
در مجلس عزای علی نوحه می کنند
بر رنگ زرد صورت او ضجّه می زنند
بر سُرخیِ حنای علی نوحه می کنند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
این گونه ای که تو ، غرق خدا شدی
ماندیم ، بنده ای ! یا کبریا شدی ؟
هرجا که می رویم ، آنجا تویی علی
کون و مکان شدی ارض و سما شدی