ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عمه جان ، پای من و حال شما دیدنی است
دل خون ، پای برهنه ، چه سفر کردنی است ؟!
عمه جان ، موی من و روی شما سوخت ، ببین
کعب نی پیرهنم را به تنم دوخت ، ببین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عمه جان ، پای من و حال شما دیدنی است
دل خون ، پای برهنه ، چه سفر کردنی است ؟!
عمه جان ، موی من و روی شما سوخت ، ببین
کعب نی پیرهنم را به تنم دوخت ، ببین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آتشی باز فراهم شده و بر در خورد
دست زهرا وسط عرش به روی سر خورد
بی عبا بود که در کوچه کشیدند او را
پسر حضرت حیدر به غرورش بر خورد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وقت خوش دعا شده ، دست مرا بگیر
درهای خیر وا شده دست مرا بگیر
کرده جواب هر کس و ناکس مرا خدا
این درد بی دوا شده ، دست مرا بگیر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای ولی نعمت من ، دلبر و دلدار علی
می زند هر نفسم نام تو را جار علی
هیچ کس جز تو مرا نیست خریدار علی
کمکم کن بشوم میثم تمار علی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ذکر خیر تو شد و فطرست اینجا آمد
نوکری گفت حسین ، حال دلم جا آمد
باز هم بوی خوش تربت اعلی آمد
رفت در دست تو این دست که بالا آمد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من و حال و هوای فاطمیه
زنده هستم برای فاطمیه
روز اول نوشت حضرت حق
نام من را گدای فاطمیه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
می رسد نان شب ما از نوای فاطمه
آمدیم اصلا در این دنیا برای فاطمه
مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید
ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه