ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به نام حضرت خورشید آسمان حرم
به نام عزت جاوید آستان حرم
به نام غیرت ناب مدافعان حرم
قلم برای نوشتن نگاه می خواهد
بیان حادثه ها انشراح می خواهد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به نام حضرت خورشید آسمان حرم
به نام عزت جاوید آستان حرم
به نام غیرت ناب مدافعان حرم
قلم برای نوشتن نگاه می خواهد
بیان حادثه ها انشراح می خواهد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تو یک نفس کشیدی و دم آفریده شد
با راه رفتن تو قدم آفریده شد
خالق نشسته بود که مدح تو را کند
اینجا گمان کنم که قلم آفریده شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در راه عشق رنج و بلا مزه می دهد
در سلک ماست بزم عزا مزه می دهد
ترجیح می دهم بشوم مبتلا ولی
چون نام تو دواست شفا مزه می دهد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همین که داغ رسید عمه را صدا کردی
نشستی و وسط خیمه ها دعا کردی
چقدر داغ که در نیم روز دیدی تو
چقدر عمر که دائم خدا خدا کردی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مطلع شعر اگر شاه خراسان باشد
واژه باید همه جا دست به دامان باشد
لطف این شاه گدا را سر و سامان داده است
پس غمی نیست اگر زلف پریشان باشد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دستی رسید و باغ گلت را خراب کرد
گلبرگ را به خون شقایق خضاب کرد
بد مستی زمانه ی ما را ببین که دهر
در شیشه کرد خون تو را و شراب کرد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دست دلم باز به دامان توست
منتظر جوشش احسان توست
گفت پیمبر به تو ای نور عین
جنت حق وقف محبان توست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
می خواستی معنا کنی آیات قرآن را
روشن کنی راه کمال روح انسان را
در انزوای جهل ماندی تا به رسم صبر
از انزوا درآوری آیین خوبان را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوست داریم اگر سر به سما بگذاریم
باید اول به سر کوی تو پا بگذاریم
صید کردی دل ما را به نگاهی کافی ست
سر کجا باید از آن زلف رها بگذاریم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سر را قرار شد که به سامان بیاورند
بر جسم بی حیات زمین جان بیاورند
اعجاز زنده کردن مرده که سخت نیست
باید که گبر برده و سلمان بیاورند
ادامه ی شعر در ادامه ی مظلب
لطف تو دائم است از خوانت
فیض همراه باد می آید
بر لبان نسیم نامت با
لفظ خیرالعباد می آید