ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به فرض این که قلم داشت تاب جولانش
قوای واژه چگونه شود غزل خوانش ؟
بیان ناقص ما نیست در خورش وقتی
به او سلام فرستاده حیّ سبحانش
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به فرض این که قلم داشت تاب جولانش
قوای واژه چگونه شود غزل خوانش ؟
بیان ناقص ما نیست در خورش وقتی
به او سلام فرستاده حیّ سبحانش
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من که جبریل نیستم بانو
از تو گفتن برای من سخت است
کار هر کس نبود کار تو بود
مادر فاطمه شدن سخت است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
زل میزند با چشم های تر به مادر
هِی فاطمه در لحظه ی آخر به مادر
سرمایه اش را داد پای دین خدیجه
پس در قبالش هدیه شد کوثر به مادر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اسلام را هر جور می شد یاوری کردی
همراه پیغمبر شدی و رهبری کردی
مهرت نه تنها در دل پیغمبر افتاده
بلکه تو حتی از خدا هم دلبری کردی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
والا مقام ! ای مادر زهرا خدیجه
مادربزرگ زینب کبری خدیجه
خرج خدا شد ثروتت یکجا خدیجه
کوری چشم شور بعضی ها خدیجه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بالاتر از بالایی و بالانشینی
هر چند با ما خاکیان روی زمینی
شایسته ی وصف زبان کردگاری
نه درخور توصیف های این چنینی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
زمان مدح تو شد ای ملیکه ی مکه
برای مدحت تو آیه ها به صف شده اند
غزل برای تو چون کم سروده ام حالا
برای شعر تو آرایه ها به صف شده اند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب فرشتگان خدا سوگوار تو
پر می کشند گریه کنان تا دیار تو
هم ناله با دل همه ی آسمانیان
جبریل روضه خوان شده بانو کنار تو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تو می روی و تازه غم ها پا بگیرد
بعد از تو تنهاییِ من معنا بگیرد
بانو! فقط نام تو «اُمّ المؤمنین» است
آن زن اگر چه نام زیبا را بگیرد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مومنون آیههای قرآنند
گاه مقداد و گاه سلمانند
از عرب تا عجم مسلمانند
همه فرزندهای بارانند