ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نیاز داشت چو طفل رباب ، جو به عمو
سپرد علقمه چون تشنه ها گلو به عمو
به سمت رود که دریا نمی رود ، باید
که علقمه برسد بعد جستجو به عمو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نیاز داشت چو طفل رباب ، جو به عمو
سپرد علقمه چون تشنه ها گلو به عمو
به سمت رود که دریا نمی رود ، باید
که علقمه برسد بعد جستجو به عمو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بعد از تو روزگار زمین شد سیاه ، ماه
غم ماند و موج ماند و عطش ماند و آه ، ماه
خورشید شرح حال تو را این چنین نوشت
بی سرزمین تر از همه بی سرپناه ، ماه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هم علم افتاده است
هم کنار آب ، سقای حرم افتاده است
یک طرف بر روی خاک
از تن آقا دو تا دست قلم افتاده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر کس که دلش خواست ببیند عظمت را
باید برود تا که ببیند حرمت را
الحق که خدای ادبت ، ام بنین است
حق خیر دهد والده ی محترمت را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بی عصا آمد عصایش را زمین انداختند
پیش چشمش مصطفایش را زمین انداختند
حل مشکل های هر پیری جوانش می شود
آه این مشکل گشایش را زمین انداختند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گریه آیین ربنایی هاست
شرح منظوم نینوایی هاست
همه حرفش غم جدایی هاست
چاره ی درد بی دوایی هاست
گریه روزی ماورایی هاست
همه ی سرپناهمان اشک است
تا ابد تکیهگاهمان اشک است
در مسیریم و راهمان اشک است
شیعه ایم و سلاحمان اشک است
اشک ، سجاده ی خدایی هاست
در اِزای دعا دوا کردند
گره ها کور بود ، وا کردند
چقدر لطف ها به ما کردند
شهر را صحن کربلا کردند
عشق ما هم به این گدایی هاست
چه کسی گفته بیکس و کاریم ؟
ما گداها حسین را داریم
به نگاهش همه گرفتاریم
این که غم را فقط خریداریم
حُسن این طور آشنایی هاست
آیه ی بی غلط حسین حسین
سند خط به خط حسین حسین
اسم اعظم فقط حسین حسین
عشق ما این وسط حسین حسین
دل به او بستن از رهایی هاست
تیر و ترکش ؛ مرام داعش نه
اهل حقیم ، اهل خواهش نه
حرف داریم ، با نوازش نه
مرد جنگیم ، میز سازش نه
کار در دست کربلایی هاست
همگی عشق پنج تن داریم
از لباس عزا کفن داریم
پرچم سبز یا حسن داریم
در یمن نیز هم وطن داریم
عشق بالاتر از کجایی هاست
آسمان رد پای ما را دید
سند روضه های ما را دید
مقتل کربلای ما را دید
چشم دنیا ، مِنای ما را دید
فاطمه مادر مِنایی هاست
گریه کردیم بی صدا امروز
مثل جانباز کربلا امروز
سوختیم از دم هوا امروز
گفت آقا : غم مِنا امروز
قصه ی تلخ شیمیایی هاست
بار دادند ، بار عام حسین
نقش سربند ماست نام حسین
منطق ما شده کلام حسین
شرط برجام ماست جام حسین
فتح ما پشت سر جدایی هاست
حرف تحریم درخور ما نیست
چقدر حرفِ این که فردا نیست
گوش ما بر کلام دنیا نیست
به لب سید خراسانی ست
گرچه دوران بی وفایی هاست
در طریقت ادا نباید داشت
سنگری از ریا نباید داشت
وحدتی غیر ما نباید داشت
چشم بر کدخدا نباید داشت
دوره ی ختم کدخدایی هاست
نور داریم و منجلی هستیم
گرچه بی سرصدا ، ولی هستیم
پای دین بی معطلی هستیم
" همدانی " این علی هستیم
شب هشتم شب فدایی هاست
قدمی زد ، قد حرم خم شد
احمد کربلا معمم شد
خیمهها بی رسول اعظم شد
روزگار حسین در هم شد
وقت معراج مصطفایی هاست
در گلو لشکری صدا انداخت
تن او را جدا جدا انداخت
شاه را داغ او ز پا انداخت
آمد و بر زمین عبا انداخت
این عبا ارث مرتضایی هاست
خم شده قدم اکبرم برگرد
خیز از جا سنوبرم برگرد
خبرت رفته تا حرم برگرد
دست در دست خواهرم برگرد
حرفم آغاز بى حیایى هاست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آن چنان که بارش باران نم نم دیدنی است
چشم خیس گریه کن های شما هم دیدنی است
هم نزول حضرت جبریل سوی روضه ها
هم گدایی کردن امثال حاتم دیدنی است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چه با وقار از آن ازدحام برمی گشت
نبرد تن به تنش شد تمام برمی گشت
عموی کوچک سادات ؛ حاجی عشق است
ز طوف صاحب بیت الحرام برمی گشت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند
باید او تن را جدا ؛ سر را جدا پنهان کند
گریه ی اصغر ، صدای هلهله ، با تیر خود
حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بی زره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زره اش پیرهن است
بند نعلین اگر پاره شود باکی نیست
داغی خاک برایش همه مثل چمن است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شکن در شکن
شده یاس گیسوی من یاسمن
به تفسیر نور
منم شمع ، نه ، ماه این انجمن
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر دو عالم به مدار نظرش می گردد
قبله ی دل متمایل به درش می گردد
وارث آل کریمان ، عسل بن الحسن است
شرح " احلی " ز لب نیشکرش می گردد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
قصه ی هیچ کسی مثل من آغاز نشد
هیچ کس مثل من اینگونه سرافراز نشد
هیچ عاشق پی معشوق خود اینقدر نرفت
هیچ عشقی به نگار اینقدَر ابراز نشد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ما گره خورده به گیسوی حسینیم فقط
در کمند خم ابروی حسینیم فقط
هر که با هر چه که مست است خودش می داند
ما که مست رخ دلجوی حسینیم فقط
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به آشنا نگه آشنا نمی افتد ؟!
چرا به ما گذر هل اتی نمی افتد ؟!
قسم به سوره ی یس ، به فجر و اعطینا
که لحظه ای دلم از تو جدا نمی افتد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
غصه و غم خلق شد کل جهان را غم گرفت
از غم تو قلب مخلوقات در عالم گرفت
قبل خلقت روضه خواند و در گل آدم دمید
پس خدا اول برای روضه ی تو دم گرفت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از غم هجر کنم ترک جماعت گاهی
می زند بر دل من شور محبت گاهی
شب جمعه شد و یاد حرمت افتادم
می چشم از غم هجران تو تربت گاهی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عاشقانت می فروشند عیش را ، غم میخرند
دل به پاى روضه می ریزند ماتم میخرند
باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد
بچه ها دارند از بازار پرچم میخرند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
برگ سبز درخت یاسینیم
دست پرورده های آمینیم
وقف این آسمان شش گوشه
وقف این بارگاه دیرینیم