خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۱۴۰ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


رفتی مرا به وادی غم وا گذاشتی

تنهای من ! مرا ز چه تنها گذاشتی ؟

یادش به خیر باد که نه سال پیش بود

آن شب کـه تـو به خانه ی من پا گذاشتی

مسافر کربلا

025

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اشک من امشب گلاب تربت یارم شده

خواب هم گریان برای چشم بیدارم شده

زندگی جان‌ کندنم گشته ، طبیبم احتضار

دارویم غـم گشته ، تنهایی پرستارم شده

مسافر کربلا

024

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آیینه ی رسول خدا روی فاطمه

جان وجود ، بسته به یک موی فاطمه

با آن که نیست از حرم مخفی‌ اش نشان 

شهر مدینه گم شده در کوی فاطمه

مسافر کربلا

023

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اگر چه هر شب و هر روز گریه شد کارم 

خدا گواست علی بر تو اشک می‌ بارم 

هزار بار اگر بشکنند دست مـرا 

دمی ز یاری تو دست بر نمی ‌دارم 

مسافر کربلا

022

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


جگرم خون و دلم سر به گریبان علی است 

صبح هـم در نظرم شام غریبان علی است 

گرچه بــا چاه کند درد دل خود ابراز 

چاه هم بی ‌خبر از غصه ی پنهان علی است 

مسافر کربلا

021

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دارد نشانه از حرم بی نشانه ات

تشییع مخفیانه و دفن شبانه ات

باب تو باب وحی در رحمت خداست

چون شد که قتلگاه تو شد آستانه ات

مسافر کربلا

020

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بریز آب روان اسما ، ولی آهسته آهسته 

به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته 

بریز آب روان تا من ، بشویم مخفی از دشمن 

تنش از زیر پیراهن ، ولی آهسته آهسته 

مسافر کربلا

019

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هنوز می رسد از پشت در صدات به گوشم

هنوز چوبه ی تابوت توست بر سر دوشم 

من آن امام غریبم که در میانه ی حجره 

نگاه کردم و گردید آب ، شمع خموشم 

مسافر کربلا

018

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر خجل 

هم غلاف تیغ ، هم مسمار در ، هم در خجل 

با غروب آفتاب طلعت نورانیت 

گشته ام سر تا قدم از روی پیغمبر خجل 

مسافر کربلا

017

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای همه شب به گوش تو ، گریه ی بی صدای من 

مانده به سینه با نفس ، ذکر خدا خدای من 

اشک تو ریزد از بصر ، بغض تو مانده در گلو 

کشته مرا سکوت تو ، گریه کن از برای من 

مسافر کربلا

016

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دردا که پیر گشتم ، در موسم جوانی 

این موسم جوانی ، این قامت کمانی ! 

گردون به خون نشیند ، چشم کسی نبیند 

ابر سیاه سیلی ، بر حُسن آسمانی 

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای ز نبی ربوده دل ، روی خدا نمای تو

وی ز علی گره گشا ، دست گره گشای تو

پیش روی نبی نبی ، عازم دست بوسی اَت

پشت سر علی علی ، ملتمس دعای تو

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عجب به عهد رسول خدا وفا کردند

فزون ز حد توان بر علی جفا کردند

به جای لاله و گل بار هیزم آوردند

شراره هدیه به ناموس کبریا کردند

مسافر کربلا

013

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چه زود گشت فراموش حکم داورشان

چه زود عهد شکستند با پیمبرشان

چه زود اجر رسالت به مصطفی دادند

چه زود رفت کلام خدا ز خاطرشان

مسافر کربلا

012

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


زهرا چو شمع سوخت و پیوسته آب شد

بعد از پدر به او ستم بی حساب شد

در بین دوستان خود از بس غریب گشت

از اشک غربتش ، دل دشمن کباب شد

مسافر کربلا

011

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


حلقه ی انگشتر دین را نگین افتاده بود

آیه ی تطهیر بر روی زمین افتاده بود

از درِ بیت الولا می رفت آتش بر فلک

پشت آن در هستی هست آفرین افتاده بود

مسافر کربلا

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بت پرستان کعبه ی توحید را آذر زدند

روز روشن با لگد بیت خدا را در زدند

در مدینه هر چه گردیدند ، گل پیدا نشد

جای گل با شاخه ی هیزم به زهرا سر زدند

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خدا حقیقت نـور است و مظهرش زهراست

نبی عصـــاره ی قــرآن و کــوثـرش زهراست

چه غم که قلّه ی امکان شود به طـوفان غرق

علـی سفینه ی نوح است و لنگرش زهراست

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اگر بال و پرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

و گر جان و سرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

اگر روز قیامت از عطش جانم به لب آید

شراب کوثرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه

قلب من و محبّت و مهر و ولای فاطمه

طبع من و قصیده ی مدح و ثنای فاطمه

جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای مصحف رخسار تو قرآن محمد 

سر تا قدمت روضه ی رضوان محمد 

هم مادر توحیدی و هم دخت نبوت 

هم کفو علی هستی و هم جان محمد 

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای بضعه ی پیغمبر یا فاطمة الزهرا 

ای دخت پدر پرور یا فاطمة الزهرا 

هم قدری و هم کوثر یا فاطمة الزهرا 

حورای خدا منظر یا فاطمة الزهرا 

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تا در بیت الله الحرام از آتش بیگانه سوخت

کعبه ویران شد ، حرم از سوز صاحب خانه سوخت

شمع بزم آفرینش با هزاران اشک و آه 

شد چنان کز دود آهش سینه کاشانه سوخت

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گوهری سنگین بها از ابر گوهربار ریخت

کز غم جانسوز او خون از در و دیوار ریخت

تا ز گلزار حقایق نوگلی بر باد رفت

شاخه ی طوبی مثالی را ز آسیب خسان

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سینه‌ ای کز معرفت گنجینه ی اسرار بود

کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود ؟

طور سینای تجلی مشعلی از نور شد

سینه ی سینای وحدت مشتعل از نار بود

مسافر کربلا

024

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

اگر دیدی گل یاسی به روی چهره نم دارد

مپرس از درد و اندوهش مجال گریه کم دارد

نشاط صبحِ باغی را اگر طوفان به هم می زد

مپرس از باغبان حال نهالی را که غم دارد

مسافر کربلا

023

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


مادرم در بستر است این روزها

روزیم چشم تر است این روزها

مردمِ شهر مدینه کارشان

ترک نهی از منکر است این روزها

مسافر کربلا

021

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ما به زیر علم زهراییم

گرد و خاک قدم زهراییم 

افتخار همه ی ما این است

نوکران عجم زهراییم 

مسافر کربلا

020

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چه کنم درد و بلای تو به جانم ، چه کنم

به نگاهِ نگرانت نگرانم ، چه کنم

اهل یثرب ز من و گریه ی من بیزارند

نا گزیرم که در این شهر نمانم ، چه کنم

مسافر کربلا

019

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


مردم شهر رسیدند ولی با آتش

آمده لشکر ابلیس سراپا آتش

داشت از درد تنِ خانه به خود می پیچید

داد زد کوبه ی در وای خدایا آتش

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما