خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سجاده ایم پهن برای دعا شدیم

نائل به همنشین شدن اولیاء شدیم

تاثیر کرد خصلت خوبان به روی ما

از یمن سجده های سحر با خدا شدیم

از دستباف بودنمان خیر دیده ایم

پا خورده ایم و از شرفش پربها شدیم

هر نخ ز ما مطهر انفاس دلبر است

با این حساب هم نفس کبریا شدیم

شکر خدا به طالعمان مهر عشق خورد

پاگیر لطف بی حد و حصر شما شدیم

اصلا چه حاجت است به آب و گلاب ها

ما پاک از طهارت این گریه ها شدیم

وابستگی به یار اثراتش مشخص است

فارغ ز ما چو یار شد از غصه تا شدیم

هر چند دست جمع زمین خورده ایم ما

گفتند عشق و پیش قدم هاش پا شدیم


سجاده ایم قسمت ما شور و شین شد

یعنی که پای بوسی ابن الحسین شد


امشب مدینه حال و هوایش معطر است

از شوق چشم منتظر آسمان تر است

باران گرفت و جان دوباره به خاک داد

ابر نگاه تو چقدر سبزه پرور است

کاسه به دست ها همه از راه می رسند

باب المراد عالم و آدم همین در است

امشب به آفتاب قمر فخر می کند

در خانه ی حسین مهی جلوه گرتر است

گهواره را نگاه کنید عشق آمده

زهراست یا حسین حسن یا که حیدر است

پیغمبری چقدر برازنده اش بود

پیشانی اش تجلی نور پیمبر است

طرز نگاه کردنش آیینه ی علی است

بر قاب صورتش رخ زهرا مصور است

ما از ازل ملازم خاک ره تواییم

ما را نوشته اند گدا چون مقدر است


تا چند کفر ؟ باده ی ایمانیم بده

یعنی که از صحیفه مسلمانیم بده


هرکس ز عشق تاب و تبش شهره می شود

بیش از همه غم و تعبش شهره می شود

زردی رویش از اثر سجده های روز

یا این که سجده های شبش شهره می شود

مادر بزرگ زاده و بابا شه قریش

خیلی به جاست گر نسبش شهره می شود

مسکینک فقیرک یا ربش آشناست

در بین خلق ذکر لبش شهره می شود

تا روز حشر کار ابو حمزه اش گرفت

هرکس که گشت منتسبش شهره می شود

شمشیر خطبه اش کمر شام را شکست

اینگونه تا ابد غضبش شهره می شود

نخلی که آبیاری دست کریم شد

در شهر مزه ی رطبش شهره می شود

سر می دهیم پای تو عشق است عشق عشق

عاشق دل بلا طلبش شهره می شود


تطهیر آب وام گرفته ز طهر توست

خورشید آسمان و زمین جای مهر توست


از بس کلام معجزه دار تو نور داشت

خورشید شد هر آنکه به پایت حضور داشت

وقتی که دست و پای تو از سجده آب شد

در عرش خود خدای تو حس غرور داشت

حاجی ناشناخته ی کاروان حج

در قافله به یمن تو نعمت وفور داشت

نزدیک ها که جای خودش لطف ویژه ای

آقای خوب ما به گدایان دور داشت

جبرئیل می رسید به پابوسی اش مدام

وقتی که در نماز دم یا غفور داشت

تو حضرت کلیمی و ادعیه شاهد است

محراب خانه ی تو شباهت به طور داشت

لطف دعای نیمه شبت بر همه رسید

از برکت صحیفه ی تو دین زبور داشت

زخم زبان و طعنه اگر چه زیاد خورد

ایوب آل فاطمه قلبی صبور داشت


آماده ایم رخصت افروختن بده

پروانه ایم اذن ز غم سوختن بده


اصلا چه شد که روی تو در آفتاب سوخت ؟

هر وقت خورد بر لب خشک تو آب سوخت

اصلا چه شد که خیمه ات آتش گرفته بود ؟

در بین شعله های جهنم کتاب سوخت

پای تو را به ناقه ی رم کرده بست شمر

از کربلا به کوفه تنت زین عذاب سوخت

در گیر و دار رد شدن همسرت ز شام

آتش سراغ معجرش آمد نقاب سوخت

رجاله ها به صورتتان سنگ می زدند

از طعنه های شهر دلت بی حساب سوخت

برروی زخم گردن تو مرهمی نبود

وقتی که از حرارت سرب مذاب سوخت

دیدی چگونه چوب به لب های عشق خورد

دیدی چگونه از غم این سر رباب سوخت

یعقوب دل شکسته چهل سال آزگار

چشمت به یاد روضه ی بزم شراب سوخت


گفتم رباب و روز و شبم رنگ غم گرفت

"بس کن رباب"عمه ی سادات دم گرفت



 

مسافر کربلا

نظرات  (۰)

از نظرات خوب خود ما را بهره مند سازید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما