خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

حسین75

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


 شِیعَتِی یا کِرَامْ ......... یا عِظَامَ المَقَام

ای شیعیانم، ای اهل کرم و ای والا مرتبگان

 

فانْدبُوا یا حُسَیْنْ .......... بِفُؤادٍ حَزِیْنْ

نوای "یا حسین " را با دلی اندوهگین سر دهید


شِیعَتِی إنّی غَرِیْبٌ بَیْنَ أَقْوَامٍ بُغاةِ

ای شیعیانم، همانا غریبی هستم که توسط قومی گمراه و ستمگر احاطه شده‌ام

 

وأنّا الظّامِی وأُسْقَى مِنْ کُؤوسِ النّائباتِ

من تشنه‌ای هستم که از جام‌های مصیبت سیراب می‌شوم

 

قَطعوا رأسیَ ظُلماً بسیوفٍ مُرْهَفاتِ

گردنم را به ناحق با شمشیرهای تیز بریدند

 

رفعوهُ بَعْدَ قتلی فوقَ أطرافِ القناةِ

و سرم را بعد از بریدن در کنار آب بالا بردند

 

ذاکَ رأسی مُشالْ ......... فی رماحٍ طوالْ

و سرم با نیزه‌های طولانی بالا برده شد

 

و قطیعُ الوتینْ ................. بفؤادٍ حزینْ

همانم که شاهرگ‌ من با دلی غمگین بریده شده

   


شِیعتی إنْ غابَ عنکم فی سماءِ الموتِ فرقدْ

ای شیعیانم! چنانچه روزی ستاره فرقد در آسمان مرگ از نظر شما غائب گشت

 

فاذکروا الأکبرَ لَمّا غالَهُ السَّیفُ المجرَّدْ

علی اکبر را به یاد آورید که توسط شمشیر برّان کشته شد

 

واقتیلاً فوقَهُ الأرماحُ والأسیافُ سُجَّدْ

و هنگامی که با نیزه و شمشیر وی را به قتل رساندند

 

وَبِهِ قَدْ صَرَعوا فوقَ الثرى جِسْمَ مُحَمّدْ

گویی که جسم حضرت پیامبر(ص) را بر زمین انداختند

 

و شبیهُ الرسولْ ............. وطأتْهُ الخیولْ

و شبیه‌ترین فرد به حضرت پیامبر(ص) را به یاد آورید که زیر پای اسبان قرار گرفت

 

وَ فَقَدْتُ البَنینْ .............. بفؤادٍ حزینْ

و پسران را با دلی اندوهگین از دست دادم


شِیعَتِیْ مَا إنْ سَمِعتُمْ مِنْ مُنَادٍ وا أخَاهُ

ای شیعیانم هرگاه صدای منادی که برادرش را می‌خواند را شنیدید

 

فاذْکُروا العَبَّاسَ لمّا قُطِعَتْ مِنْهُ یَدَاهُ

(حضرت) عباس (ع) به هنگامی که دستانش بریده شد، را به یاد آورید

 

جِئْتُهُ نَحْوَ الفُرَاتِ قَاصِدَاً کَیْمَا أَرَاهُ

برای دیدنش به سمت رود فرات رفتم

 

فَوَجَدْتُ الجَسَدَ الطَّاهِرَ تَکْسُوهُ دِمَاهُ

و جسم مطهرش را غرق در خون یافتم

 

فاهتِفُوا بانکِسَارْ .........أینَ ذاکَ الیَسَارْ

با دلی شکسته بانگ بر آورید: "آن دست چپ کجاست؟ "

 

أینَ ذاکَ الیَمِیْنْ ..............بِفُؤادٍ حَزِینْ

و با دلی اندهگین صدا بزنید "دست راست (حضرت عباس) کجاست؟


شیعَتِیْ مَا إنْ فَقَدْتُمْ مِنْ غُلامٍ ذی مَکَارِمْ

ای شیعیانم هرگاه جوان با کرامتی را از دست دادید

 

فانْدُبوهُ بِدُمُوعٍ واذْکُروا لَوْعَةَ قَاسمْ

با چشمانی گریان مصیبت دردناک (حضرت) قاسم (ع) را به یاد آورید

 

هُوَ کَالبَدْرِ تجلّى وَجَلى تِلْکَ الغَمَائِمْ

او چون ماه شب چهارده است که از پشت ابر هم می‌تابد

 

بَدَلَ الأشْمُعِ قَدْ زُفَّ بأطْرافِ الصَّوارمْ

و به جای شمع‌ها با لبه فروزان شمشیر به حجله رفت

 

غابَ ذاکَ الهِلالْ.......... فی بُرُوجِ القِتَالْ

آن هلال از برج‌های مبارزه غائب گشت

 

غابَ نُوْرُ الیَقِیْنْ .......... بفؤادٍ حزینْ

و آن نور یقین با دلی اندوهگین از میان ما رفت


شِیعَتِیْ مَا إنْ فَقَدْتُمْ مِنْ رَضِیعٍ وهْو ظَامِ

ای شیعیان هنگامی که کودک شیرخوار تشنه را از دست دهید

 

فاذْکُروا طِفْلیَّ لمّا قَتَلوهُ باهْتِضَامِ

طفل شیرخوار مرا که به ناحق کشته شد را به یاد آورید

 

بَدَلَ المَاءِ سَقَوْهُ مِنْ أنَابِیبِ الحِمَامِ

به جای آب او را از لوله‌های مرگ سیراب کردند

 

بأَبی مَنْ ذَاقَ طَعْمَ المَوْتِ مِنْ قَبْلِ الفِطَامْ

و قبل از اینکه از شیر گرفته شود، ‌طعم مرگ را چشید

 

ذاکَ نَحْرُ الرّضِیعْ...............فاضَ مِنْهُ النَّجِیع

و گردن طفل شیرخوار در خون غوطه‌ور شد

 

وَدَفَنْتُ الجَنِینْ................ بِفُؤَادٍ حَزِینْ

و طفل را با دلی غمگین دفن کردم


شِیعَتِیْ مَا إنْ سَمِعْتُمْ نِسْوةً تَشْکُو الرَّزایا

ای شیعیانم هر گاه دیدید که زنانی از شدت مصیبت‌ها گله می‌کنند

 

فاذْکُروا نِسْوَتَنا اللآتی تَحَمَّلْنَ البَلایا

پس زنان ما که متحمل بلاها شدند، را به یاد آورید

 

و عَلى الأکْوارِ ظُلماً حَمَلوهُنَّ سَبایا

و آنها را بر روی کجاوه‌ها به اسارت بردند

 

شَاکِیَاتٍ بَاکیَاتٍ فَوْقَ أقْتَابِ المَطَایا

و با حالت گریان بر روی مرکب‌ها قرار داده شدند

 

فاسْأَلوا کَرْبَلاء.............مَنْ لِتِلْکَ النّسَاءْ

واقعه کربلا را از آن زنان بپرسید

 

مَنْ لحُزْنٍ کَمِینْ ................. بِفُؤادٍ حَزِینْ

از اندوه پنهان و قلب اندوهگین سئوال کنید


شِیعَتِیْ مَا إنْ شَرِبْتُمْ عَذْبَ مَاءٍ فاذْکُرُونِیْ

ای شیعیانم،‌ مرا به هنگام خوردن آب گوارا یاد کنید

 

أوْ سَمِعْتُمْ بِقَتِیلٍ أوْ شَهِیدٍ فَانْدبُونی

و هرگاه از کشته یا شهیدی آگاه شدید، ‌مرا صدا کنید

 

فأنَا السّبط الذی مِنْ غَیْرِ جُرمٍ قَتَلونی

من نوه پیامبرم که بدون هیچ جرمی مرا کشتند

 

وَ بِجُردِ الخَیْلِ بَعْدَ القَتْلِ عَمْدَاً سَحَقُونی

و بعد از قتل با سم اسبان بر روی بدنم راه رفتند

 

لیْتَکُمْ حَاضِرُونْ ................. للنِدا تَسْمَعُونْ

ای کاش حاضر می‌بودید و ندای مرا می شنیدید

 

هَاتِفاً بالأَنِیْنْ.................... بِفُؤادٍ حَزِینْ

با دلی غمگین، ناله سر می‌دادم

 شِیعَتِی یا کِرَامْ ......... یا عِظَامَ المَقَام

ای شیعیانم، ای اهل کرم و ای والا مرتبگان

 

فانْدبُوا یا حُسَیْنْ .......... بِفُؤادٍ حَزِیْنْ

نوای "یا حسین " را با دلی اندوهگین سر دهید


شِیعَتِی إنّی غَرِیْبٌ بَیْنَ أَقْوَامٍ بُغاةِ

ای شیعیانم، همانا غریبی هستم که توسط قومی گمراه و ستمگر احاطه شده‌ام

 

وأنّا الظّامِی وأُسْقَى مِنْ کُؤوسِ النّائباتِ

من تشنه‌ای هستم که از جام‌های مصیبت سیراب می‌شوم

 

قَطعوا رأسیَ ظُلماً بسیوفٍ مُرْهَفاتِ

گردنم را به ناحق با شمشیرهای تیز بریدند

 

رفعوهُ بَعْدَ قتلی فوقَ أطرافِ القناةِ

و سرم را بعد از بریدن در کنار آب بالا بردند

 

ذاکَ رأسی مُشالْ ......... فی رماحٍ طوالْ

و سرم با نیزه‌های طولانی بالا برده شد

 

و قطیعُ الوتینْ ................. بفؤادٍ حزینْ

همانم که شاهرگ‌ من با دلی غمگین بریده شده

   


شِیعتی إنْ غابَ عنکم فی سماءِ الموتِ فرقدْ

ای شیعیانم! چنانچه روزی ستاره فرقد در آسمان مرگ از نظر شما غائب گشت

 

فاذکروا الأکبرَ لَمّا غالَهُ السَّیفُ المجرَّدْ

علی اکبر را به یاد آورید که توسط شمشیر برّان کشته شد

 

واقتیلاً فوقَهُ الأرماحُ والأسیافُ سُجَّدْ

و هنگامی که با نیزه و شمشیر وی را به قتل رساندند

 

وَبِهِ قَدْ صَرَعوا فوقَ الثرى جِسْمَ مُحَمّدْ

گویی که جسم حضرت پیامبر(ص) را بر زمین انداختند

 

و شبیهُ الرسولْ ............. وطأتْهُ الخیولْ

و شبیه‌ترین فرد به حضرت پیامبر(ص) را به یاد آورید که زیر پای اسبان قرار گرفت

 

وَ فَقَدْتُ البَنینْ .............. بفؤادٍ حزینْ

و پسران را با دلی اندوهگین از دست دادم


شِیعَتِیْ مَا إنْ سَمِعتُمْ مِنْ مُنَادٍ وا أخَاهُ

ای شیعیانم هرگاه صدای منادی که برادرش را می‌خواند را شنیدید

 

فاذْکُروا العَبَّاسَ لمّا قُطِعَتْ مِنْهُ یَدَاهُ

(حضرت) عباس (ع) به هنگامی که دستانش بریده شد، را به یاد آورید

 

جِئْتُهُ نَحْوَ الفُرَاتِ قَاصِدَاً کَیْمَا أَرَاهُ

برای دیدنش به سمت رود فرات رفتم

 

فَوَجَدْتُ الجَسَدَ الطَّاهِرَ تَکْسُوهُ دِمَاهُ

و جسم مطهرش را غرق در خون یافتم

 

فاهتِفُوا بانکِسَارْ .........أینَ ذاکَ الیَسَارْ

با دلی شکسته بانگ بر آورید: "آن دست چپ کجاست؟ "

 

أینَ ذاکَ الیَمِیْنْ ..............بِفُؤادٍ حَزِینْ

و با دلی اندهگین صدا بزنید "دست راست (حضرت عباس) کجاست؟


شیعَتِیْ مَا إنْ فَقَدْتُمْ مِنْ غُلامٍ ذی مَکَارِمْ

ای شیعیانم هرگاه جوان با کرامتی را از دست دادید

 

فانْدُبوهُ بِدُمُوعٍ واذْکُروا لَوْعَةَ قَاسمْ

با چشمانی گریان مصیبت دردناک (حضرت) قاسم (ع) را به یاد آورید

 

هُوَ کَالبَدْرِ تجلّى وَجَلى تِلْکَ الغَمَائِمْ

او چون ماه شب چهارده است که از پشت ابر هم می‌تابد

 

بَدَلَ الأشْمُعِ قَدْ زُفَّ بأطْرافِ الصَّوارمْ

و به جای شمع‌ها با لبه فروزان شمشیر به حجله رفت

 

غابَ ذاکَ الهِلالْ.......... فی بُرُوجِ القِتَالْ

آن هلال از برج‌های مبارزه غائب گشت

 

غابَ نُوْرُ الیَقِیْنْ .......... بفؤادٍ حزینْ

و آن نور یقین با دلی اندوهگین از میان ما رفت


شِیعَتِیْ مَا إنْ فَقَدْتُمْ مِنْ رَضِیعٍ وهْو ظَامِ

ای شیعیان هنگامی که کودک شیرخوار تشنه را از دست دهید

 

فاذْکُروا طِفْلیَّ لمّا قَتَلوهُ باهْتِضَامِ

طفل شیرخوار مرا که به ناحق کشته شد را به یاد آورید

 

بَدَلَ المَاءِ سَقَوْهُ مِنْ أنَابِیبِ الحِمَامِ

به جای آب او را از لوله‌های مرگ سیراب کردند

 

بأَبی مَنْ ذَاقَ طَعْمَ المَوْتِ مِنْ قَبْلِ الفِطَامْ

و قبل از اینکه از شیر گرفته شود، ‌طعم مرگ را چشید

 

ذاکَ نَحْرُ الرّضِیعْ...............فاضَ مِنْهُ النَّجِیع

و گردن طفل شیرخوار در خون غوطه‌ور شد

 

وَدَفَنْتُ الجَنِینْ................ بِفُؤَادٍ حَزِینْ

و طفل را با دلی غمگین دفن کردم


شِیعَتِیْ مَا إنْ سَمِعْتُمْ نِسْوةً تَشْکُو الرَّزایا

ای شیعیانم هر گاه دیدید که زنانی از شدت مصیبت‌ها گله می‌کنند

 

فاذْکُروا نِسْوَتَنا اللآتی تَحَمَّلْنَ البَلایا

پس زنان ما که متحمل بلاها شدند، را به یاد آورید

 

و عَلى الأکْوارِ ظُلماً حَمَلوهُنَّ سَبایا

و آنها را بر روی کجاوه‌ها به اسارت بردند

 

شَاکِیَاتٍ بَاکیَاتٍ فَوْقَ أقْتَابِ المَطَایا

و با حالت گریان بر روی مرکب‌ها قرار داده شدند

 

فاسْأَلوا کَرْبَلاء.............مَنْ لِتِلْکَ النّسَاءْ

واقعه کربلا را از آن زنان بپرسید

 

مَنْ لحُزْنٍ کَمِینْ ................. بِفُؤادٍ حَزِینْ

از اندوه پنهان و قلب اندوهگین سئوال کنید


شِیعَتِیْ مَا إنْ شَرِبْتُمْ عَذْبَ مَاءٍ فاذْکُرُونِیْ

ای شیعیانم،‌ مرا به هنگام خوردن آب گوارا یاد کنید

 

أوْ سَمِعْتُمْ بِقَتِیلٍ أوْ شَهِیدٍ فَانْدبُونی

و هرگاه از کشته یا شهیدی آگاه شدید، ‌مرا صدا کنید

 

فأنَا السّبط الذی مِنْ غَیْرِ جُرمٍ قَتَلونی

من نوه پیامبرم که بدون هیچ جرمی مرا کشتند

 

وَ بِجُردِ الخَیْلِ بَعْدَ القَتْلِ عَمْدَاً سَحَقُونی

و بعد از قتل با سم اسبان بر روی بدنم راه رفتند

 

لیْتَکُمْ حَاضِرُونْ ................. للنِدا تَسْمَعُونْ

ای کاش حاضر می‌بودید و ندای مرا می شنیدید

 

هَاتِفاً بالأَنِیْنْ.................... بِفُؤادٍ حَزِینْ

با دلی غمگین، ناله سر می‌دادم


نظرات  (۰)

از نظرات خوب خود ما را بهره مند سازید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما