متن شعر در ادامه ی مطلب
لحظه ی آخره، عمو داره میره
عمه یه کاری کن، منو نمی بره
کجا می خوای بری
چرا منو نمی بری
عمو، این دَم آخری
منو به عمه می سپری
نمیشه باورم که وقت رفتنه
تمومه این سفر بارِش، رو شونه ی منه
کجا داری میری
چرا منو نمی بری
حسین این دَم آخری
چقدر شبیه مادری
نفس میره پائین با گریه هام میاد
از توی قتله گاه، گوش کن صدا بابام میاد
عمه بذار برم
داره می لرزه پیکرم
عمو تنها تو میدونه
برم بیارمش حرم
زندگی بی عمو، نمیشه باورم
بدون که می میرم عمه، تو غارت حرم
زنده بمونمو یکی بگه گلِ سرم
یکی میون غافله بگه وای علی اصغرم
عمه بذار برم، نزدیکه دیر بشه
من می میرم اگه، عمه اسیر بشه
ای وای اگه شما، برید همراه نیزه ها
باشه رو نیزه ها، سرها
بشه غارت معجرها
عمو من اومدم که یاورت بشم
بی شمشیر اومدم، تا سپرت بشم
خاکی شده موهات، چرا خونی شده لبات
عمو الهی کور بشم، کی زد نیزه به پهلوهات