خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۳۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر آیینی» ثبت شده است

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای در سپهر مجد و شرف ، رویت آفتاب

در بزم ما بتاب و رخ از دوستان متاب

از پا فتاده ایم ، ز رحمت تو دست گیر

ما را که دل ز آتش داغت بود کباب

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به روى خاک غربت سر نهادم یا رسول الله

ز دست دشمنان از پا فتادم یا رسول الله

ز آه آتشین و آب چشم و ناله جانسوز

بساط ظلم را بر باد دادم یا رسول الله

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چشم هایت فرات دلتنگی

اشک هایت تلاطم غم هاست

حال و روز دل شکسته ی تو

از نگاه غریب تو پیداست

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تب دارترین تب زده ی بستر دردم

پر سوز ترین زمزمه ی حنجر دردم

رنگ رخ من بر همگان فاش نموده

در باغ نبی جلوه ی نیلوفر دردم

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در پادگان غربتش ماندم ، از غصه آزادی نمی خواهم

وقتی حریمش رنگ غم دارد ، من رنگ آبادی نمی خواهم

گرچه کبوتر در قفس دائم ، فکر و خیالش روز آزادی است

من جلد صحن سامرا هستم ، از بند ؛ آزادی نمی خواهم

مسافر کربلا

017

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


کیستی تو که نگاهت به حرم راه نماست

طور سینای تو تصویرگر آینه هاست

کیستی مرد که حاتم شب و روز خود را

بر سر سفره ی اکرام تو مانند گداست

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خواهر مجتبی چه مظلوم است

غربتش از عزاش معلوم است

روضه خوان امام معصوم است

فاتح شام و کوفه کلثوم است

همه جا پا به پای زینب رفت

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


جانی به بدن هست ، ولی تاب و توان نیست

در گریه مقامی ست که در آه و فغان نیست

در مدح شما اشک روان کار زبان کرد

چون حرف تمام است نیازی به دهان نیست

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


حاصل جبر روزگارت بود

کم اگر دیده ای پیمبر را

کی فراموش میکنی بانو

خاطرات کبود مادر را

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نگاه آسیه ها محو در قداست اوست

حیا، ادب شده ی مکتب نجابت اوست

به شأن و رتبه ی او غبطه میخورد مریم

دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست

مسافر کربلا

022

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سنگ فیروزه ز نیشابور باشد بهتر است

با تو این ویرانِ دل ، معمور باشد بهتر است

حرفتان نور است و جایش در میان سینه است

هرچه این دل ، بیشتر پر نور باشد بهتر است

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن

دختر دومیِ حضرت حیدر بودن

صدق الله العلی نام پدر بود و چنین

آیه ی چارمی سوره ی کوثر بودن

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بانو زبانزد است حیایی که داشتی

تاریخ ثبت کرده وفایی که داشتی

نازل شود به وحی خدا مدح وصف تو

با آن مقام پیش خدایی که داشتی

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در علم و فضیلت و ادب دریایی

در عصمت و صبر و حلم بی همتایی

سجاده‌ ی تو شمیم کوثر دارد

تو آینه‌ ی ‌حقیقی زهرایی

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


السلام ای دلیل کَرَّمنا

ای به عالم امام ، آمَنّا

به مسلمانیِ خودت سوگند

طاعتت واجب است ، سَلَّمنا

مسافر کربلا

018

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


حرفی نزن از تشنگی دریا رسیده

از بی پناهی ها مگو مأوی رسیده

پیغمبر آمد خیر نازل شد از آن پس

فیض مدام از عالم بالا رسیده

مسافر کربلا

011

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


صحبت از عاشقی و عشق جگر می خواهد

دم زدن از لب معشوق شِکر می خواهد

بال در بال مَلِک دور مَلَک چرخ زدن

نظر حضرت حق ، همّت پَر می خواهد

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


موّاج می شویم و به دریا نمی رسیم

پرواز می شویم و به بالا نمی رسیم

این بال ها شبیه وبالند ، ابترند

وقتی به سیر عالم معنا نمی رسیم

مسافر کربلا

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر

که گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر

ندیده دیده ى گیتى به علم و دانش و تقوا

کسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


زندگی ارزش ندارد بی ولای فاطمه

قلبم آرامش ندارد بی ولای فاطمه

در سماوات و زمین گر نور می بینی از اوست

مهر و مه تابش ندارد بی ولای فاطمه

مسافر کربلا

029

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سجده های فاطمه شب زنده دارم می کند

مِهر او زیباتر از فصل بهارم می کند

هرچه دارم از دعای مادرم دارم که او

با دعایش لطف زهرا را نثارم می کند

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تا آسمانی هست پرواز است بالی هست

در دل امیدی هست تا راه وصالی هست

شکر خداوندی که با تو آشنایم کرد

در سجده می افتم که نورت این حوالی هست

مسافر کربلا

013

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در تمام عمر با چشمان تر گفتم حسین

در غمت با گریه ی شام سحر گفتم حسین

دامنی لبریز گل در دامن خود یافتم

تا که با یاد غمت با چشم تر گفتم حسین

مسافر کربلا

02

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


 مانند یک ابر بهاری یابن الزهرا

حال و هوای گریه داری یابن الزهرا

این روزها خیلی دلت را غم گرفته

دلخسته از این روزگاری یابن الزهرا

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دست دستاس تو نان داد همه دنیا را 

کرمش برد پی شغل گدایی ما را   

قرص خورشید همان نان سر سفره ت بود 

رفت تا پر کند از گندم تو بالا را   

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


صحبت از فاطمه سر فصل غزل خوانی ماست

گریه در روضه ی او مسلک عرفانی ماست

ما پریشان غم مادرمان فاطمه ایم

غربتش علت این گریه ی طولانی ماست

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند 

سند تیر به اصغر زدن امضا کردند ! 

بعد پیغمبر اسلام چه ها کرد امت 

که دو تا قامت محبوبه ی یکتا کردند ! 

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش

ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش

کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید

بود چشمش به در تا کی اجل آید به دیدارش

مسافر کربلا

028

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نه چون پروانه ام کز سوز غم بال و پرم سوزد

من آن شمعم که از شب تا سحر پا تا سرم سوزد

همان بهتر نگردد هیچ کس نزدیک این بستر

که دانم هر کسى آید کنار بسترم ، سوزد

مسافر کربلا

027

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


یافتم میقات من پشت دَر است 

حفظ «رب البیت» از حج برتر است 

رَمی شیطان کردم از امر جلیل 

تا بگیرم کعبه از اصحاب فیل 

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما