خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۳۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر آیینی» ثبت شده است

017

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شب عید است و پر در آوردم

ز غزل خانه سر در آوردم

تا به عشقش ترانه بنویسم

دو سه تا لوح و دفتر آوردم

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


همین بس است که دردانه ی پدر بودی

دوام نسل پدر بودی و پسر بودی

درخت نخل ولایت فقط تو را کم داشت

برای نخل ولا بهترین ثمر بودی

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در خلوت یاران اثری بهتر از این نیست

در چله گرفتن ثمری بهتر از این نیست

ما خم شراب از جگر غوره گرفتیم

در میکده ی ما هنری بهتر از این نیست

مسافر کربلا

012

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 

هر که سر خدمت نگار ندارد

هر چه که هم باشد اعتبار ندارد

بحث سر دیدن کریمی یار است

ور نه گدا بودن افتخار ندارد

مسافر کربلا

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 

نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد

تو آمدی و اُمیدی به عشق پیدا شد

تو آمدی و خبر آمد از سُرادق عرش

زمین برای همیشه پر از مسیحا شد

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


روشن تر از روز است خیلی بامرامند

وقتی کریمان با گدایان هم کلامند

الحق که آقازاده ها یک یک امیرند

الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دهم ماه رجب ، عید جواد ، ابن رضاست

عطر ریحانه ز ریحانه در امواج فضاست

بـه رضا دسته گلی کرده خداونـد عطا

که گلستان وجود از نفسش روح فزاست

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


امشب شب عید است همه گل بفشانید

خود را به در بیت ولایت برسانید

از دست رضا عیدی خود را بستانید

این بیت بخوانید بخوانید بخوانید

مسافر کربلا

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند

بر تو هر کس گریه کرده وقف جنت می کنند

ایهاالهادی گدایان درِ تو تا ابد

بر هزاران حاتم طائی کرامت می کنند

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سلام ای حضرت دلبر سلام ای سبط پیغمبر

سلام ای معدنُ الرَّحمه سلام ای شافع محشر

کسی که جامعه خوانده دلش در سامرا مانده

چرا قسمت نشد دیگر نماز و اشکِ بالاسر

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بی هوا درب خانه ات وا شد

عده ای نانجیب آمده اند

بین سجده ، بدون عمامه

پیِ تو ای غریب آمده اند

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای که از ظرف لبت شهد و شکر می ریزد

از بر پلک تو صد شمس و قمر می ریزد

آنقدر راه بلد هستی و عاشق داری

که ز هر آجر دیوار تو در می ریزد

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خون می چکد ز دیده ی در خون شناورم

در بُهت چشم های گهربار مادرم 

سوز عطش به ریشه ی من تیشه می زند

خشکیده شاخه های بلند صنوبرم 

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بالاتری ز مدح و ثنا أیّها النّقی

ابن الرضای دوم ما أیها النقی 

با حبّ تو عبادت ما عین بندگی ست

هادیّ آل فاطمه یا أیّها النّقی 

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


یا رب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم

شعله با ناله بر آید همه دم از جگرم 

جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه

که چه آورده جفای متوکل به سرم 

مسافر کربلا

013

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ناله ها پرده ی راز جگرش را بردند

گریه ها باز وقار بصرش را بردند

مرد تبعید نباید که بلرزد بدنش

به گمانم که ستون سفرش را بردند

مسافر کربلا

012

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


من که از هجر مدینه دیده را تر می کنم

می نشینم گوشه ای و یاد مادر می کنم

از مدینه گشته ام تبعید و زندانی شدم

گریه از دوری وادی پیمبر می کنم

مسافر کربلا

011

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


وای از ظلم که همدرد شب تارم کرد

درد غربت به خدا خسته و بیمارم کرد

من که درد همه را خویش دوا می کردم

در تب زهر جفا درد گرفتارم کرد

مسافر کربلا

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آسمان را آه جانسوزت ز پا انداخته

 مادرت را باز در هول و ولا انداخته

 کاری از دست طبیبان بر نمی آید غریب !

 در کنار بستر تو ، مرگ جا انداخته

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


رنگ صد لاله ز نسرین عذارش ریخته

صد نیستان ناله از آه نَزارش ریخته

فاطمه گر نیست بر بالین او پس از چه روی

این همه یاس پریشان در کنارش ریخته ؟

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب 


باران شدم از شوق پریدن به هوایت

شد کفتر بی‌گنبد تو ، باز رهایت

ای صاحب آن "جامعه‌" ی پر شده از عشق !

خالی ست چرا این همه در جامعه جایت ؟

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


من که شد گوشه ی تبعید ، عبادت ، کارم

سال ها دشمن من داد ز غم آزارم

دوستان شیفته ی خلق خوش و رفتارم

دشمنان نیز خجالت زده از کردارم

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


همراه با زیارت زیبای جامعه

در هر فراز نام تو را ذکر میکنم

"یا إهدنا الصراط"ِ نماز مقربین

در هر نماز نام تو را ذکر میکنم

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آیا که شود باز ببینم وطنم را

آرام کنم سینه ی پر از محنم را

دلتنگ مناجات سحرهای بقیعم

با مادر غمدیده بگویم سخنم را

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شکرلله که همه شیعه ی اثنی عشریم

به گدایی در خانه ی تو مفتخریم

تو ز آن طایفه ای که همه دلدار شدند

ما همان طایفه ی سینه زن در به دریم

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شکست بال و پرش آسمان تکان می خورد

ز درد روی تنش ، رنگ ارغوان می خورد

میان بستر خود او ز درد می پیچید

گره به کار اهالی آسمان می خورد

مسافر کربلا

013

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تنها امام سامره تنها چه می کنی ؟

در کاروان سرای گداها چه می کنی ؟

دارم برای رنگ تنت گریه می کنم

پایِ نفس نفس زدنت گریه می کنم

مسافر کربلا

012

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بالاتر از این هاست لوایی که تو داری

 خورشید دمیده ز عبایی که تو داری

 از بنده نوازی و عطایی که تو داری

 آقای جهان است گدایی که تو داری

مسافر کربلا

011

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آن دشمنی که بر جگرم نقش غم کشید

جان از تنم به حربه ی زهر ستم کشید

ابنُ الرضایم و ز رضا ارث برده ام

زهر جفا مرا به همان پیچ و خم کشید

مسافر کربلا

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چون یا کریمِ خسته و بی بال و پر شده

در حجره ای که بسته درش محتضر شده

برگـشته رنگ و روش تنش تیر می کشد

وقتــی که زهــر بر بدنش کارگر شده

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما