خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مصیبت حضرت علی اکبر علیه السلام» ثبت شده است

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بی عصا آمد عصایش را زمین انداختند

‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ پیش چشمش مصطفایش را زمین انداختند

حل مشکل های هر پ‍یری جوانش می شود

آه این مشکل گشایش را زمین انداختند

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بخوان به گوش سحرها اذان علی اکبر

بخوان دوباره برایم بخوان علی اکبر

لب ترک ترکت را به هم بزن اما

تکان نخور که نپاشد جهان علی اکبر

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


حتماً ز سینه قلب پدر کنده می شود

وقتی که بر زمین پسر افکنده می شود

افتد اگر خراش به یک ناخن پسر

پا تا سر پدر ز غم آکنده می شود

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


برسان زود جوانان حرم را عباس

که بیارند به خیمه پسرم را عباس

دسترنجِ همه ی عمر مرا باد تکاند

جمع کن روی عبایم ثمرم را عباس

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به حرم تا که تو را از سفرت آورند

پدر پیر تو را پشت سرت آوردند

چقدر در سر راهم پر خونین دیدم

چه بلایی به سر بال و پرت آوردند

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بگو هنوز برایت کمی توان مانده

بگو هنوز برای حسین جان مانده ؟

فقط برای نمازی کنار بابا باش

هنوز نیمه ای از روز تا اذان مانده

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


همین که در وسط معرکه پسر افتاد

هزار مرتبه تا پیش او پدر افتاد

بلند می شد و باز هم زمین می خورد

همین که دید علی را چو محتضر ، افتاد

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آفتاب غرور ایلت را

با نگاهت به جنگ شب بردی

زخم های جمل دهان وا کرد

تا که نام " علی " به لب بردی

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گاهی همه به دور پسر جمع می شوند

گاهی همه به دور پدر جمع می شوند

این ها که دست و پای علی را گرفته اند

هشتاد و چهار فاطمه سرجمع می شوند

مسافر کربلا
001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


قصد کرده است تمام جگرم را ببرد

با خودش دل خوشی دور و برم را ببرد

من همین خوش قد و بالای حرم را دارم

یک نفر نیست از اینجا پسرم را ببرد ؟

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در خداحافظی اش سیل حرم را می برد

راه می رفت و همه چشم ترم را می برد

نفسش ارثیه ی فاطمه امّا چه کنم

دست غم نور چراغ سحرم را می برد

مسافر کربلا
002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


قدم می زد تو میدون ، مثلِ یه شیر بیشه

واسه علی اکبر ، حریف پیدا نمی شه

سپاه شام و کوفه ، نقشه هاشون بر آبه

آخه علی اکبر ، نوه ی بوترابه

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


غم به من چیره شد و تیره جهان در نظرم

خیز و کن یاری ام ای چشم و چراغم پسرم

تا صدای تو شنیدم ز رخم رنگ پرید

خبرم داد صدایت که چه آمد به سرم

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سیاه گشته جهان پیش دیده ی تر من 

کجایی ای مه در بحر خون شناور من

ستاره ی سحرم آفتاب صبحدمم

غروب کرده به هنگام ظهر در بر من

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نازنین حالا که دیدی حرف ؛ حرف ناز شد

جان به لب کردی مرا تا که لبانت باز شد

دست بردم زیر جسمت تا در آغوشت کشم

ناگهان دادم در آمد برملا این راز شد

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما