خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
003
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

هم سوخت بر حال دلش ، در شعله ها در

هم شعله زد بر جسم و جان ماسوا در

همدست شد دیوار با در بهر یک قتل

ای بی حیا دیوار ، آه ، ای بی وفا در

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


این روزهای تلخ آخر را تحمّل کن

حال دل بی تاب حیدر را تحمّل کن

تو رو به قبله هستی و من رو به تنهایی

پس اشک های سرد همسر را تحمّل کن

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خزان شدیم خدایا ، بهار ما نرسید

قراربخش دل بی قرار ما نرسید

دوباره یک شب جمعه سحر شد امّا ، آه

دعای مردم شب زنده دار ما نرسید

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از دل بی تاب قم بعد از تو غم بیرون نرفت

از تنت تا بعد هفده روز ، سَم بیرون نرفت

خانه ی "موسی " بدون طور ، کوه نور شد

نور در واقع ز بیت النور هم بیرون نرفت

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خدا از باقی آب و گل تو ساخت انسان را

و بر قلب تو نازل کرد یک شب کُلّ قرآن را

تویی اصل اصول دین و ایمان دارم ای آقا

که معنا می کنند عشّاق با مِهر تو ایمان را

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بی شک تو صبح روشن شب های تیره ای

خورشیدی و به ظلمت این شام چیره ای

تسخیر کرده جذبه ی چشم تو ماه را

بی خود که نیست تو قمر این عشیره ای

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای چشمه ی محبت عالم وجود تو

باران کرامتی ست به امواج جود تو

دنیا بهشتی است ز شرح معطرت

هر جا که بو کنیم رسد بوی عود تو

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت

از دست هر کسی که نباید سبو گرفت

تو آبی و به آب تو را احتیاج نیست

پس این فرات بود که با تو وضو گرفت

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شرم مرا به خیمه ی طفلان که مى ‏برد ؟

مشک مرا به خیمه ی سوزان که مى ‏برد ؟

ادرک اخا سرودم و نالیده ‏ام ز دل

این ناله را به محضر سلطان که مى‏ برد ؟

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چشم ها قبله گاه دریا شد

صف مژگان دوست تا وا شد

همه دیدند خیل مژگان را

چشم خیمه پر از تماشا شد

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 

تو از عشیره نوری ز ایل مهتابی

که هر کجا بروی خاضعانه می تابی

لجام وحشی امواج رام دست تواند

تو از طوایف پیغمبران گردابی

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خوردی زمین و حیثیت لشکرم شکست

اصلی ترین ستون خیام حرم شکست

فریاد های " انکسری " بی دلیل نیست

در اوج درد تکیه گه آخرم شکست

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دستی افتاد ز تن ، دست دگر یاری کن

گرچه بی تاب شدی خوب علمداری کن

مشک ! نومید مشو ، تا به حرم راهی نیست

تو در این معرکه ی درد مرا یاری کن

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به نام آب ، به نام فرات نام شما

 من آفریده شدم که کنم سلام شما

 نوشته‌ اند به روی جبین ما دو نفر

 شما غلام حسین و منم غلام شما

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


حالا زمین کربلا چشمان تر دارد

حالا پس از این خیمه های در به در دارد

دستان او را از سر زینب بُریدند

حالا بگو که خیمه آیا بال و پر دارد ؟

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


من زاده ی علی مرتضایم

من شاهباز ملک " لا فتی " یم

فضل و شرف ، همین بس از برایم

که خادمم به درگه حسینی

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


داغت رسید و بر جگر من قدم گذاشت

دردی شد و روی کمر من قدم گذاشت

آن قدر صبح و شب به هوای تو سوختم

تا که سرت ، توی سحر من قدم گذاشت

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


پا در رکاب کرد و به مرکب سوار شد

شیر خدا روانه برای شکار شد

تکبیر او بلند شد و پهنه ی نبرد

تازه شبیه صحنه ی یک کارزار شد

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


یک گوشه ی بقیع کنار چهار قبر

مشغول گریه زاری و سرگرم مرثیه

لا تَدْعُوَنّیت زده آتش به قلب ها

ای بهترین ادامه ی زهرای مرضیه

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای طعم نامت از عسل ناب ؛ ناب تر

حال دل خراب ؛ به یادت ؛ خراب تر

نور تو وقت تابش بی منّت خودش

از آفتاب آمده پُر آب و تاب تر

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


حتماً ز سینه قلب پدر کنده می شود

وقتی که بر زمین پسر افکنده می شود

افتد اگر خراش به یک ناخن پسر

پا تا سر پدر ز غم آکنده می شود

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


برسان زود جوانان حرم را عباس

که بیارند به خیمه پسرم را عباس

دسترنجِ همه ی عمر مرا باد تکاند

جمع کن روی عبایم ثمرم را عباس

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به حرم تا که تو را از سفرت آورند

پدر پیر تو را پشت سرت آوردند

چقدر در سر راهم پر خونین دیدم

چه بلایی به سر بال و پرت آوردند

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بگو هنوز برایت کمی توان مانده

بگو هنوز برای حسین جان مانده ؟

فقط برای نمازی کنار بابا باش

هنوز نیمه ای از روز تا اذان مانده

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


همین که در وسط معرکه پسر افتاد

هزار مرتبه تا پیش او پدر افتاد

بلند می شد و باز هم زمین می خورد

همین که دید علی را چو محتضر ، افتاد

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آفتاب غرور ایلت را

با نگاهت به جنگ شب بردی

زخم های جمل دهان وا کرد

تا که نام " علی " به لب بردی

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گاهی همه به دور پسر جمع می شوند

گاهی همه به دور پدر جمع می شوند

این ها که دست و پای علی را گرفته اند

هشتاد و چهار فاطمه سرجمع می شوند

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هر کس سر خوان علی نان و نمک خورده

بی شک عیار نوکری او محک خورده

دیوار کعبه ظاهر قصّه ست در باطن

زیر قدم هایش زمین از تو ترک خورده

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نه ! نگویم نظر لطف به من کم کردی

تو همانی که مرا یک شبه آدم کردی

خیس باران عزای تو شدم تا آنجا

که یقین کرد دل غمزده پاکم کردی

مسافر کربلا
001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


قصد کرده است تمام جگرم را ببرد

با خودش دل خوشی دور و برم را ببرد

من همین خوش قد و بالای حرم را دارم

یک نفر نیست از اینجا پسرم را ببرد ؟

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما