خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

018

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در این غروب غریبی ببین کواکب را

به نیزه ها سر زخمیّ نجم ثاقب را

بخوان به لحن حروف مقطعه امشب

حدیث غربت زینب ، بخوان مصائب را

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هفت آسمان حجاب شد و پرده را کشید

اما تمام حادثه را مادر تو دید

وقتی غریب دید تو را باورش نشد

هی چند بار دست به چشمان خود کشید

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گریه بود اولین صدا ، آری ! روز اول که چشم وا کردیم

صاحب اشک ! اسم پاک تو را با همان اشک‌ ها صدا کردیم

شیر می‌ داد مادر و فکرش پیش شش ماهه‌ ی تو بود انگار

شیر مادر اگر که کم خوردیم به " علی اصغر " اقتدا کردیم

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شعله می‌ کشد در من عشق آتشین تو

می‌ کشد مرا بویی سوی سرزمین تو

می‌ شود شروع این بار سال هجری عشقی

تا به راه می‌ افتی مست از مدینه تو

مسافر کربلا

019

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شمیم عاطفه در کوچه ها رها شده است

دوباره هر شب من رنگ کربلا شده است

وزیده در همه جا عطر سیب حضرت عشق

قسم به ساحت گریه قسم به ساحت عشق

مسافر کربلا

012

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شب است و بوی جدایی ز کربلا آید

‏صدای ناله ی زینب ز نینوا آید

صدای خواندن قرآن ز حنجر اکبر

‏برای دفعه ی آخر چه با صفا آید

مسافر کربلا

018 

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شن بود و باد ، قافله بود و غبار بود

آن سوی دشت ، حادثه ، چشم‌ انتظار بود

فرصت نداشت جامه ی نیلی به تن کند

خورشید ، سر برهنه ، لب کوهسار بود

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آن شب قدر که این تازه براتش دادند

فرصت درک دعای عرفاتش دادند

گفت از : " نون و قسم بر قلم و آنچه نوشت "

جوهر و لیقه و اوراق و دواتش دادند

مسافر کربلا

013

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت

سر تو قافله سالار و من به دنبالت

گرفته ماه مرا ابر خون و خاکستر ؟

دمیده بین تنور آفتاب اقبالت ؟

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


مانده بودم ، غیرت حیدر به فریادم رسید

در وداعی تلخ ، پیغمبر به فریادم رسید

طاقتم را خواهش اکبر ، در آن ظهر عطش

برده بود از دست ، انگشتر به فریادم رسید

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عشق سر در قدم ماست اگر بگذارند

عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند

ما و این کشتی طوفان زده ی موج بلا

ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بعد از سه روز پیکر سرخش کفن نداشت

یوسف ترین شهید خدا پیرُهن نداشت

از بس که نیزه خون تنش را مکیده بود

حتی توان و قدرت ناله زدن نداشت

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بند اول

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بى نفح صور خاسته تا عرش اعظم است

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


این قاسطین که قلب شما را شکسته اند

قوم به جای مانده ز آل امیه اند

تعجیل کن امام زمان ، این حرامیان

در فکر انهدام ضریح رقیه اند

مسافر کربلا

001

متن شعر در ادامه ی مطلب


با ناله های زینب هم ناله شد دل ما

با روضه های زینب زیباست محفل ما

با گریه های زینب هم سفره ایم هر روز

با نوحه های زینب حزن است حاصل ما

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هنگامه ی وصال من و دلبرم شده

این الحسین زمزمه آخرم شده

چشمم به راه مانده کجایی عزیز من

پیراهن تو گرمی بال و پرم شده

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 

غروب بی کسی ها سر نمی شد

به جز غم قسمت خواهر نمی شد

غم عالم اگر بر شانه اش بود

از این قامت کمانی تر نمی شد

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


باغ سر سبز تو را خشک و خزانی کردند

ناکسانی که مرا خرد و کمانی کردند

پیکرت روی زمین بود و همه خندیدند

بعد از آن بر بدنت اسب دوانی کردند

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


می روم امّا بدان جانم کنارت مانده است

تا قیامت یا اخا ، دل بی قرارت مانده است

گر چه این گلبرگ ها را می برند از گلشنت

غم مخور یک باغ پرپر در کنارت مانده است

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نسیم تلخ پر از انکسار می آید

و ذوالجناح دگر بی سوار می آید

به باد رفته گمانم تمام هستی او

به سمت خیمه چه بی اختیار می آید

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عمری ثنای حضرت معصومه کردم

خود را گدای حضرت معصومه کردم

گر سر فدای حضرت معصومه کردم

نذر هوای حضرت معصومه کردم

مسافر کربلا

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شأن تو را نوشته خداوند ، سروری

شغل مرا به پای تو فرموده ، نوکری

حق می دهم که سر به هوایت شود دلم

حالا که آمدی به زمین محض دلبری

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از روزهای قافله دلگیر می شوی

هر روز چند مرتبه تو پیر می شوی ؟

در شام شوم زخم زبان ها چه می کشی ؟

کز روشنای عمر خودت سیر می شوی

مسافر کربلا

 005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


قسمت این بود بال و پر نزنی

مرد بیمار خیمه ها باشی

حکمت این بود روی نی نروی

راوی رنج نینوا باشی

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


غم با اراده ی تو زمینگیر می‌ شود

قدّت کمان ، ولی نفست تیر می‌ شود

آیات صبر بر در دروازه‌ های شام

با خون ساق پای تو تفسیر می‌ شود

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


مظلومم و به داغ و بلا مبتلا منم

عمری سفیر واقعه ی کربلا منم

یک عمر گریه کرده ام از غربت حسین

بنیان گذار نهضت اهل بُکا منم

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


کوچه های مدینه و بوی

زخم های تنی که می آید

چشم های سپید یعقوب و

بوی پیراهنی که می آید

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بیاور با خودت نور خدا را

تجلی های مصباح الهدی را

به پا کن کربلایی در دل ما

تو که تا شام بردی کربلا را

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


با تو هر لحظه‌ ی من بوی خدا می گیرد

عطر اخلاص و مناجات و دعا می گیرد

بچشان بر دل ما طعم عبودیّت را

سجده هامان به نگاه تو بها می گیرد

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


درد بسیار ، مداوا گریه

 ارث جامانده ی زهرا گریه

 روزها ناله و شب ها گریه

 آب می خورد ، ولی با گریه

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما