خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۱۲۵۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن شعر» ثبت شده است

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


همین بس است که دردانه ی پدر بودی

دوام نسل پدر بودی و پسر بودی

درخت نخل ولایت فقط تو را کم داشت

برای نخل ولا بهترین ثمر بودی

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در خلوت یاران اثری بهتر از این نیست

در چله گرفتن ثمری بهتر از این نیست

ما خم شراب از جگر غوره گرفتیم

در میکده ی ما هنری بهتر از این نیست

مسافر کربلا

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 

نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد

تو آمدی و اُمیدی به عشق پیدا شد

تو آمدی و خبر آمد از سُرادق عرش

زمین برای همیشه پر از مسیحا شد

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دهم ماه رجب ، عید جواد ، ابن رضاست

عطر ریحانه ز ریحانه در امواج فضاست

بـه رضا دسته گلی کرده خداونـد عطا

که گلستان وجود از نفسش روح فزاست

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


امشب شب عید است همه گل بفشانید

خود را به در بیت ولایت برسانید

از دست رضا عیدی خود را بستانید

این بیت بخوانید بخوانید بخوانید

مسافر کربلا

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند

بر تو هر کس گریه کرده وقف جنت می کنند

ایهاالهادی گدایان درِ تو تا ابد

بر هزاران حاتم طائی کرامت می کنند

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سلام ای حضرت دلبر سلام ای سبط پیغمبر

سلام ای معدنُ الرَّحمه سلام ای شافع محشر

کسی که جامعه خوانده دلش در سامرا مانده

چرا قسمت نشد دیگر نماز و اشکِ بالاسر

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بی هوا درب خانه ات وا شد

عده ای نانجیب آمده اند

بین سجده ، بدون عمامه

پیِ تو ای غریب آمده اند

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای که از ظرف لبت شهد و شکر می ریزد

از بر پلک تو صد شمس و قمر می ریزد

آنقدر راه بلد هستی و عاشق داری

که ز هر آجر دیوار تو در می ریزد

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خون می چکد ز دیده ی در خون شناورم

در بُهت چشم های گهربار مادرم 

سوز عطش به ریشه ی من تیشه می زند

خشکیده شاخه های بلند صنوبرم 

مسافر کربلا

011

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


وای از ظلم که همدرد شب تارم کرد

درد غربت به خدا خسته و بیمارم کرد

من که درد همه را خویش دوا می کردم

در تب زهر جفا درد گرفتارم کرد

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب 


باران شدم از شوق پریدن به هوایت

شد کفتر بی‌گنبد تو ، باز رهایت

ای صاحب آن "جامعه‌" ی پر شده از عشق !

خالی ست چرا این همه در جامعه جایت ؟

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


من که شد گوشه ی تبعید ، عبادت ، کارم

سال ها دشمن من داد ز غم آزارم

دوستان شیفته ی خلق خوش و رفتارم

دشمنان نیز خجالت زده از کردارم

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


همراه با زیارت زیبای جامعه

در هر فراز نام تو را ذکر میکنم

"یا إهدنا الصراط"ِ نماز مقربین

در هر نماز نام تو را ذکر میکنم

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شکرلله که همه شیعه ی اثنی عشریم

به گدایی در خانه ی تو مفتخریم

تو ز آن طایفه ای که همه دلدار شدند

ما همان طایفه ی سینه زن در به دریم

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شکست بال و پرش آسمان تکان می خورد

ز درد روی تنش ، رنگ ارغوان می خورد

میان بستر خود او ز درد می پیچید

گره به کار اهالی آسمان می خورد

مسافر کربلا

013

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تنها امام سامره تنها چه می کنی ؟

در کاروان سرای گداها چه می کنی ؟

دارم برای رنگ تنت گریه می کنم

پایِ نفس نفس زدنت گریه می کنم

مسافر کربلا

012

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بالاتر از این هاست لوایی که تو داری

 خورشید دمیده ز عبایی که تو داری

 از بنده نوازی و عطایی که تو داری

 آقای جهان است گدایی که تو داری

مسافر کربلا

011

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آن دشمنی که بر جگرم نقش غم کشید

جان از تنم به حربه ی زهر ستم کشید

ابنُ الرضایم و ز رضا ارث برده ام

زهر جفا مرا به همان پیچ و خم کشید

مسافر کربلا

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چون یا کریمِ خسته و بی بال و پر شده

در حجره ای که بسته درش محتضر شده

برگـشته رنگ و روش تنش تیر می کشد

وقتــی که زهــر بر بدنش کارگر شده

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای در سپهر مجد و شرف ، رویت آفتاب

در بزم ما بتاب و رخ از دوستان متاب

از پا فتاده ایم ، ز رحمت تو دست گیر

ما را که دل ز آتش داغت بود کباب

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به روى خاک غربت سر نهادم یا رسول الله

ز دست دشمنان از پا فتادم یا رسول الله

ز آه آتشین و آب چشم و ناله جانسوز

بساط ظلم را بر باد دادم یا رسول الله

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چشم هایت فرات دلتنگی

اشک هایت تلاطم غم هاست

حال و روز دل شکسته ی تو

از نگاه غریب تو پیداست

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تب دارترین تب زده ی بستر دردم

پر سوز ترین زمزمه ی حنجر دردم

رنگ رخ من بر همگان فاش نموده

در باغ نبی جلوه ی نیلوفر دردم

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در پادگان غربتش ماندم ، از غصه آزادی نمی خواهم

وقتی حریمش رنگ غم دارد ، من رنگ آبادی نمی خواهم

گرچه کبوتر در قفس دائم ، فکر و خیالش روز آزادی است

من جلد صحن سامرا هستم ، از بند ؛ آزادی نمی خواهم

مسافر کربلا

017

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


کیستی تو که نگاهت به حرم راه نماست

طور سینای تو تصویرگر آینه هاست

کیستی مرد که حاتم شب و روز خود را

بر سر سفره ی اکرام تو مانند گداست

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خواهر مجتبی چه مظلوم است

غربتش از عزاش معلوم است

روضه خوان امام معصوم است

فاتح شام و کوفه کلثوم است

همه جا پا به پای زینب رفت

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


جانی به بدن هست ، ولی تاب و توان نیست

در گریه مقامی ست که در آه و فغان نیست

در مدح شما اشک روان کار زبان کرد

چون حرف تمام است نیازی به دهان نیست

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


حاصل جبر روزگارت بود

کم اگر دیده ای پیمبر را

کی فراموش میکنی بانو

خاطرات کبود مادر را

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نگاه آسیه ها محو در قداست اوست

حیا، ادب شده ی مکتب نجابت اوست

به شأن و رتبه ی او غبطه میخورد مریم

دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما