ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همپای گریه ی تو غزل گریه می کند
زنجیر و سنج و طبل و کتل گریه می کند
جغرافیای ذهنی یک شاعر حقیر
مفعول و فاعلات و فعل گریه می کند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همپای گریه ی تو غزل گریه می کند
زنجیر و سنج و طبل و کتل گریه می کند
جغرافیای ذهنی یک شاعر حقیر
مفعول و فاعلات و فعل گریه می کند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هستم در آستانه ی عشقت گداترین
در بین سائلان تو بی دست و پاترین
واضح ترین تجلی ذات خدایی و
من عاشقم به روی شبیه خداترین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بسم رب تمام شاعرها
شاعرانی که از شما گفتند
بسم رب تمام ذاکرها
ذاکرانی که از شما گفتند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
پر از متانت سبزی وقار داری تو
درخت نور به هر لحظه بار داری تو
نفس نفس زدن نَفس من به خاطر توست
که ریشه در نفس بی قرار داری تو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
پروانه ام دوباره مرا آتشم زنید
هر لحظه هر نفس همه جا آتشم زنید
پای فرات ، علقمه فرقی نمی کند
دست شماست تا که کجا آتشم زنید
ادامه ی شعردر ادامه ی مطلب
در نمازم مستم امشب در سرم هوهوی کیست ؟
قامتم راکی ببندم ؟ قبله اصلا سوی کیست ؟
گیرم آنچه در مقاتل آمده افسانه است
بوی خون می آید از مهر نمازم بوی کیست ؟
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آسمان با بهشت موعودش پیش ما کربلا نخواهد شد
قلبمان راه عشق را بلد است ، از تو هرگز جدا نخواهد شد
کاش دریا شود دلم شاید کم نیارم غمت که می آید
کاش ... اما خودم که می دانم باز این درد جا نخواهد شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گاهی که غافلی ز خودت می روی ز یاد
گاهی نسیم می کشدت سمت گردباد
گاهی خودت به حال خودت چشم می زنی
باید از این به بعد بخوانی " و ان یکاد "
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با نفی عشق ، مرجع اعلم نمی شوید
در جهل خویش مانده و آدم نمی شوید
تا آن زمان که دور از این خانواده اید
سستید در عقیده و محکم نمی شوید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر وقت حرف دیدن یار است لن هم هست
دل کندن از دلبستگی ها ، از وطن هم هست
گفتم همه جمعند شاید جاى من هم هست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
قوام مکتب عشق است از قیام حسین
صفای خاطر اهل ولاست نام حسین
قیام کرببلا داده درس آزادی
به هر که پیشه ی خود می کند مرام حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مظلب
گرفته اند اجازه دم اذان با هم
بنا شده که فدایش کنند جان با هم
میان معرکه چون ذوالفقار می مانند
اگر یکی بشوند این دو نوجوان با هم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ما داغ زخم بر دل مرهم گذاشتیم
یعنی محل به مرهم خود کم گذاشتیم
آن را که راه جنت روی تو را گرفت
نام شریف حضرت آدم گذاشتیم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به عشق روی تو این روزها جوان شده ام
همان که خواست دل خوب تو همان شده ام
از این به بعد خودم اشک روضه ات هستم
ز بس که نام تو را از برم ، روان شده ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در دل زخمی خود درد نهانی دارم
دیده ی خون شده و اشک فشانی دارم
در همین شهر خودم فاتحه ام را خواندم
بی کسم در دل شب فاتحه خوانی دارم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوباره چشم کبودم اسیر شبنم شد
صدای هق هق و اشکم دوباره توأم شد
بهشت روی زمینم تو بودی و رفتی
از آن به بعد دگر زندگی جهنم شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خیزران و بوسه بر دندان و لب ها خوب نیست
ما عزاداریم ، این بزم و طرب ها خوب نیست
در مذاق من که عطر سیب را حس کرده ام
بوی تند و تیز این ماءالعنب ها خوب نیست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ماه رویم یک شبه گردید با شب آشنا
تار و پودم شد به وضع نامرتب آشنا
رانده از شهر و بیابانم در این وادی ، که شد
پای با خار و جگر با نیش عقرب آشنا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به هر کویر ترک خورده ، چشمه ای ... رودی
برای خاطر گل ها دمی نیاسودی
تویی که وعده ی پیغمبران دنیایی
عصاره ی صحفی و زبور داوودی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عکس تو در رود باید قبله ی گل ها شود
دست هایت پایه های سنگی پل ها شود
می شود با گرمی ات از تخمِ سی مرغ رها
پر کشد مرغی که سیمرغ تغزل ها شود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سلام رسم هدایت ، سلام راه نجات
طنین آیه ی غیرت ، سلام آب حیات
تو شعر ناب خدایی به واژه های بلا
و من سه نقطه ی اشکم چکیده از کلمات ...
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای غم قشنگ تو آبروی جمعه ها
یک قدم نیامدی باز سوی جمعه ها
جمعه که نیامدی مستی از سرم پرید
ای شراب کهنه ات در سبوی جمعه ها
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر شب دعای ماست برای ظهورتان
ای قله های عاطفه ، سرشار نورتان
غیبت ز سمت ماست نه تو ، ای حضور محض
کاری نمی کنیم برای ظهورتان
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اهل همین حوالی ام ، از شهر سیب ها
چشم انتظار، مثل تمام غریب ها
این سال ها بدون تو از دست رفته ام
از دست روزگار فراز و نشیب ها