اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند | مدح و مصیبت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | مهدی نظری

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند

بر تو هر کس گریه کرده وقف جنت می کنند

ایهاالهادی گدایان درِ تو تا ابد

بر هزاران حاتم طائی کرامت می کنند

بی هوا درب خانه ات وا شد | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | محمدجواد شیرازی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

بی هوا درب خانه ات وا شد

عده ای نانجیب آمده اند

بین سجده ، بدون عمامه

پیِ تو ای غریب آمده اند

خون می چکد ز دیده ی در خون شناورم | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | وحید قاسمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

خون می چکد ز دیده ی در خون شناورم

در بُهت چشم های گهربار مادرم 

سوز عطش به ریشه ی من تیشه می زند

خشکیده شاخه های بلند صنوبرم 

بالاتری ز مدح و ثنا أیّها النّقی | مدح و مصیبت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | یوسف رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

بالاتری ز مدح و ثنا أیّها النّقی

ابن الرضای دوم ما أیها النقی 

با حبّ تو عبادت ما عین بندگی ست

هادیّ آل فاطمه یا أیّها النّقی 

یا رب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | حاج غلامرضا سازگار

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

یا رب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم

شعله با ناله بر آید همه دم از جگرم 

جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه

که چه آورده جفای متوکل به سرم 

ناله ها پرده ی راز جگرش را بردند | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | محمد سهرابی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

ناله ها پرده ی راز جگرش را بردند

گریه ها باز وقار بصرش را بردند

مرد تبعید نباید که بلرزد بدنش

به گمانم که ستون سفرش را بردند

من که از هجر مدینه دیده را تر می کنم | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | جواد حیدری

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

من که از هجر مدینه دیده را تر می کنم

می نشینم گوشه ای و یاد مادر می کنم

از مدینه گشته ام تبعید و زندانی شدم

گریه از دوری وادی پیمبر می کنم

آسمان را آه جانسوزت ز پا انداخته | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | وحید قاسمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

آسمان را آه جانسوزت ز پا انداخته

 مادرت را باز در هول و ولا انداخته

 کاری از دست طبیبان بر نمی آید غریب !

 در کنار بستر تو ، مرگ جا انداخته

در هر فراز نام تو را ذکر میکنم | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | محسن حنیفی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

همراه با زیارت زیبای جامعه

در هر فراز نام تو را ذکر میکنم

"یا إهدنا الصراط"ِ نماز مقربین

در هر نماز نام تو را ذکر میکنم

آیا که شود باز ببینم وطنم را | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | قاسم نعمتی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

آیا که شود باز ببینم وطنم را

آرام کنم سینه ی پر از محنم را

دلتنگ مناجات سحرهای بقیعم

با مادر غمدیده بگویم سخنم را

تنها امام سامره تنها چه می کنی | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | علی اکبر لطیفیان

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

تنها امام سامره تنها چه می کنی ؟

در کاروان سرای گداها چه می کنی ؟

دارم برای رنگ تنت گریه می کنم

پایِ نفس نفس زدنت گریه می کنم

بالاتر از این هاست لوایی که تو داری | مدح و مصیبت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | سید علی رکن الدین

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

بالاتر از این هاست لوایی که تو داری

 خورشید دمیده ز عبایی که تو داری

 از بنده نوازی و عطایی که تو داری

 آقای جهان است گدایی که تو داری

آن دشمنی که بر جگرم نقش غم کشید | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | حاج محمود ژولیده

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

آن دشمنی که بر جگرم نقش غم کشید

جان از تنم به حربه ی زهر ستم کشید

ابنُ الرضایم و ز رضا ارث برده ام

زهر جفا مرا به همان پیچ و خم کشید

شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام 1391 | هیات الرضا | حاج عبدالرضا هلالی | به همراه متن اشعار

جهت دریافت فایل های صوتی و متن اشعار به ادامه ی مطلب مراجعه نمایید 

چون یا کریمِ خسته و بی بال و پر شده | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | حبیب نیازی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

چون یا کریمِ خسته و بی بال و پر شده

در حجره ای که بسته درش محتضر شده

برگـشته رنگ و روش تنش تیر می کشد

وقتــی که زهــر بر بدنش کارگر شده

ای در سپهر مجد و شرف ، رویت آفتاب | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | استاد سید رضا مؤید

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

ای در سپهر مجد و شرف ، رویت آفتاب

در بزم ما بتاب و رخ از دوستان متاب

از پا فتاده ایم ، ز رحمت تو دست گیر

ما را که دل ز آتش داغت بود کباب

به روى خاک غربت سر نهادم یا رسول الله | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | محسن حافظی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

به روى خاک غربت سر نهادم یا رسول الله

ز دست دشمنان از پا فتادم یا رسول الله

ز آه آتشین و آب چشم و ناله جانسوز

بساط ظلم را بر باد دادم یا رسول الله

چشم هایت فرات دلتنگی | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | یوسف رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

چشم هایت فرات دلتنگی

اشک هایت تلاطم غم هاست

حال و روز دل شکسته ی تو

از نگاه غریب تو پیداست

توحید را دردانه مظهر می‌شود زهرا | شب چهارم مراسم فاطمیه بیت رهبری | حاج منصور ارضی | به همراه متن شعر

دریافت فایل صوتی

متن شعر در ادامه ی مطلب

+ سلام ام‌ ابیها ، منم ، گدای شما | مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها | سید شهرام شکیبا

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

سلام ام‌ ابیها ، منم ، گدای شما

تمام بود و نبود جهان فدای شما

سلام حامیِ حیدر ، سلام جان علی

سلام مادرِ مظلوم شیعیان علی

دست دستاس تو نان داد همه دنیا را | مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها | مسعود یوسف پور

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

دست دستاس تو نان داد همه دنیا را 

کرمش برد پی شغل گدایی ما را   

قرص خورشید همان نان سر سفره ت بود 

رفت تا پر کند از گندم تو بالا را   

کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند | ایام فاطمیه | حاج علی انسانی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند 

سند تیر به اصغر زدن امضا کردند ! 

بعد پیغمبر اسلام چه ها کرد امت 

که دو تا قامت محبوبه ی یکتا کردند ! 

به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش | ایام فاطمیه | حاج علی انسانی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش

ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش

کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید

بود چشمش به در تا کی اجل آید به دیدارش

نه چون پروانه ام کز سوز غم بال و پرم سوزد | ایام فاطمیه | حاج علی انسانی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

نه چون پروانه ام کز سوز غم بال و پرم سوزد

من آن شمعم که از شب تا سحر پا تا سرم سوزد

همان بهتر نگردد هیچ کس نزدیک این بستر

که دانم هر کسى آید کنار بسترم ، سوزد

علی که آینه ‌ی روشن خدای تو بود | ایام فاطمیه | حاج علی انسانی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

علی که آینه ‌ی روشن خدای تو بود 

همیشه آینه ‌اش روی حق نمای تو بود 

حدیث قدسی «لولاک» معتبر سندی است 

که هر چه کرد خدا خلق ، از برای تو بود 

چه می‌ شد ؟ گر مرا با غربت خود آشنا می ‌کرد | ایام فاطمیه | حاج علی انسانی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

چه می‌ شد ؟ گر مرا با غربت خود آشنا می ‌کرد

چه می‌شد سفره ‌اش گر ، گل برای غنچه وا می ‌کرد

چرا می ‌کرد دور از چار طفلش بستر خود را

گل از چه خویش را از غنچه ‌های خود جدا می ‌کرد

بُرد در شب تا نبیند بی‌ نقاب | ایام فاطمیه | حاج علی انسانی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

بُرد در شب تا نبیند بی‌ نقاب

ماه نورانی تر از خود ، آفتاب

بُرد در شب پیکری همرنگ شب

بعد از آن شب ، نام شب شد ننگ شب

نیمه شب تابوت را برداشتند | ایام فاطمیه | حاج علی انسانی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

نیمه شب تابوت را برداشتند

بار غم بر شانه‌ ها بگذاشتند

هفت تن ، دنبال یک پیکر ، روان

وز پی‌ آن هفت تن ، هفت آسمان

چه غم گر هر کسی از من به جز غم رو بگرداند | ایام فاطمیه | حاج علی انسانی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

چه غم گر هر کسی از من به جز غم رو بگرداند

مبادا از سرم رو کاسه ‌ی زانو بگرداند

رهین منّت دردم که بنشسته به پهلویم

به بستر ، او مرا زین سوی ، بر آن سو بگرداند

ای شمع سینه سوخته ‌ی انجمن علی | ایام فاطمیه | حاج علی انسانی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

ای شمع سینه سوخته ‌ی انجمن علی

تقدیر توست سوختن و ساختن ، علی

ای رهبری که منزوی ‌ات کرده جهل خلق

ای آشنای درد ، غریب وطن علی‌